کد خبر : 126742 |

دوگانەی کارگر - اختلاس‌گر/ بجای کارگر - سرمایەدار

صلاح‌الدین خدیو 

روزنامه‌نگار 

اگر امروز بخواهیم طبقەی کارگر ایران و "دوستان طبقاتی"  آن را به سیاق چپ‌های قدیم تعریف کنیم، شامل چه گروه‌هایی می‌شود؟

لابد غیر از کارگران صنعتی شامل این‌ها هم می‌شود: دهقانان در حال مبارزه با تنش آبی، معلمان، دانشجویان، پزشکان عمومی، بیکاران، کولبران، مشاغل کاذب، زنان، دانشجویان و ...

طبقەی کارگر و پرولتاریای صنعتی تا این اواخر مفاهیمی پر بسامد در ادبیات سیاسی ما بودند.

پس از فروپاشی شوروی و استحالەی سیاست رادیکال، این مفاهیم جذابیت‌های پیشین خود را از کف دادند.

روند این افول از دهەی شصت آغاز شد. زمانی که چپ جدید در غرب همگام با جنبش‌های جوانان، محیط زیست، ضد جنگ و ...آرام آرام پرولتاریا را رها کرد و به هویت‌های خردتر چسبید: هویت فردی، جنسی، فرهنگی، زبانی و ...

در تناقضی بی امان، این عصیان‌گران گرچه در داخل عمیقا فردگرا شدند، برای کشورهای دوردست نظیر چین و کامبوج و ویتنام و کوبا و آفریقا به شدت طرفدار انقلاب و پرولتاریا باقی ماندند.

تا این که این کشورها هم همان راه را رفتند و از آن شعارها و آرمان‌ها دست کشیدند.

تصویر سرمایەداری قرون 18 و 19 که از لابلای عکس‌های سیاه و سفید و فیلم‌های صامت و رمان‌های چارلز دیکنز، ذهنیت جمعی را شکل داده، همواره توام با نکبت و سیاهی بوده است.

در عوض به خود آمدن آن - سرمایه داری - در سال‌های پس از جنگ دوم جهانی و تاسیس دولت‌های رفاه در اروپا، نقیض تصویر فوق و یادآور توان خوداصلاح‌گری آن است.

در سال‌های اخیر تصویری دیگر نیز خودنمایی می‌کند: طلوع نئولیبرالیسم و افول دولت رفاه که علیرغم خوش بینی‌های اولیه خوش اقبال نبود.

گویی سرمایەداری دوبارە به روزهای آغازین خود برگشت و کارگران و فرودستان را در دریایی از نداری و کمبود رها کرد.

هر سه تصویر به نحوی راست هستند. اما بازتاب نئولیبرالیسم در همه جای جهان یکسان نبوده است.

در اقتصادهای توسعه یافتەی غربی، پرستش بازار به فرسایش دمکراسی انجامیده، در حالی که در نظام‌های غیر دمکراتیک و اقتصادهای در حال توسعه، بازار پرستی افراطی به استقرار سرمایەداری‌های رفاقتی / دولتی منجر شده است.

این مدل اقتصاد سیاسی، مثلا با سرمایەداری‌های دولتی کە حکومت‌های اقتدارگرای قرن بیستم به آن متهم بودند، متفاوت است.

آن زمان یک ایدئولوژی وجود داشت و از مردم خواسته می‌شد که تا زمان ساختن بهشت موعود توسط آن، بردباری کنند و با کمبودها بسازند.

گرچه نخبگان حاکم از برخی امتیازات غیر معمول بهرەمند بودند، اما فسادهای بزرگ مقیاس در طراز امروز، قابل تصور نبود.

امروز از ایدئولوژی خبری نیست.

طبقەی حاکم با تمهیدات ساختاری، اقتصاد را به تیول خود در آورده و از آن برای پر کردن جیب سردمداران بهره می‌گیرد.

قدرت نردبانی است که با بالا رفتن از آن می‌توان به ثروت رسید و سیاست نوعی کاسبی است.

جایی که نه از مشروعیت دمکراتیک خبری هست، نه ایدئولوژی زنده است و نه توسعەی اقتصادی وجود دارد، شور ناسیونالیسم و سیاست خارجی افراطی به روکش مشروعیت بخش اقتصاد سیاسی تبدیل می شود.

تهاجم روسیه به اوکراین و سیاست خصمانەی چین در دریای چین جنوبی ناظر به معنای بالاست.

نکته این جاست که فساد ساختاری جای آرمان‌های ملهم از ایدئولوژی‌های پیشین را گرفته.

این جیب و جاه سیاستمداران است که منافع ملی را تعریف و جهت گیری‌های کلان سیاست  را ترسیم می‌کند.

دوگانەی کارگر و سرمایەدار ترجیع بندی آشنا در ادبیات سیاسی و نظری چپ است، اما با استحالەی سیاست رادیکال و تبدیل آن به سیاست هویت، توان توصیفی خود را از کف داده است.

آیا در سرمایه داری‌های رفاقتی که دولت کارفرمای عمدە است، می‌توان از وجود طبقەی سرمایەدار در معنای کلاسیک آن سخن گفت؟

فی المثل نباید میان مفاهیم رانتیر و اختلاس‌گر با سرمایه‌دار و کارآفرین، یک مرزبندی هویتی و کارکردی برقرار کرد؟

طبعا فرودستان هم در کارگران صنعتی خلاصه نمی‌شوند و تمام فرودستان را به مثابەی قربانیان باید در نظر گرفت.

آیا رقیب سیاسی یا  به تعبیر مارکسیست‌ها دشمن طبقاتی کارگران، کولبران، سوخت‌بران و فقرا، سرمایه‌داران و کارآفرینان اصیل هستند یا ویژه خواران اختلاس‌گران و دزدها؟

می‌گویند موتور محرکەی اقتصاد چین نیروی کار ارزان است. اگر در چین حقوق بشر وجود داشت، دستمزدها همچنان پایین می‌ماند؟

یا اگر در روسیه دمکراسی و رسانەهای آزاد و دستگاه قضایی مستقل وجود داشت، نظام الیگارشیک کنونی می‌توانست برای تداوم دزدسالاری کشور را به ورطەی جنگ بکشاند؟

این جاست که راه اصلاح اقتصاد و غلبه بر نابرابری‌ها از مسیر سیاست می‌گذرد.

هم چنانکه بدون دمکراتیزه شدن ساختارهای سیاسی، نمی‌توان فساد را مهار کرد.

زمانی راه رهایی از ستم سرمایەداری، انقلاب کارگری پنداشته می‌شد. اما نجات از یکەتازی فساد تنها با دمکراسی و کثرت گرایی میسر می‌شود.