آژیر خطر برای اقلیم کردستان
زنگ خطر اول: نمایشگاه بین المللی کتاب اربیل مهم ترین رخداد فرهنگی اقلیم است. در آخرین نمایشگاه که پس از وقفەای سە سالە بخاطر کرونا اخیرا برگزار شد، اعلام گردید که کتابهای رامان و رمان و جهانبینی اسلامی، هر دو اثر ملا کریکار جزو آثار پرفروش بودەاند.
کریکار یک واعظ مذهبی سَلَفی مشرب است که رهبری چند سازمان اسلامگرای مسلح و پشتیبانی از بن لادن را در کارنامەاش دارد.
با این اوصاف اقبال عمومی و گسترده به آثارش در کردستان را نباید دستکم گرفت. رخدادی که از تحولی بزرگ در افکار عمومی مردم حکایت دارد.
در مقام مقایسه، این تحول را میتوان با گسترش سریع نام و مقال دکتر شریعتی در ایران دهەی 50 و افزایش خیرەکنندەی شعائر و شعارهای اسلامی مقایسه کرد.
هرچند زود است که بتوان گفت، در اقلیم بوی انقلاب اسلامی (سلفی) میآید، اما نباید با نشنیدن این صداها، دچار خوش خیالی شد.
یک قانونمندی کلی در خاورمیانەی عاری از دمکراسی و مبتلا به فقر توسعەی سیاسی وجود دارد: کارنامەی مشحون از ناکامی دولتهای غیر دموکراتیک و فاسد سکولار به انسداد مفهوم سکولاریسم میانجامد.
برساختن بدیل های اسلام گرا و پناه بردن مردم به مذهب به عنوان پناهگاه هویتی و عاطفی محصول این دیالکتیک است.
اینجاست که اصلاحات جدی و رادیکال ضرورت مییابد. اصلاحاتی که عبور از الیگارشیهای کنونی و افزایش مشارکت مردم و گروههای سیاسی و عادلانه کردن توزیع ثروت و فرصتهای کار و اشتغال را مد نظر قرار دهد.
زنگ خطر دوم: مجلەی آمریکایی فارین پالیسی گزارشی سراپا انتقادی و نومید کننده دربارەی وضع اقلیم کردستان نوشته است، تحت عنوان هشدار دهندەی: کردستان عراق در خطر فروپاشی!
این مقاله و بازنشر آن توسط سرکنسول آمریکا در اربیل، خشم مقامات را برانگیخته است. بیشتر از این منظر که خواهان اعمال فشار آمریکا بر زمامداران برای انجام اصلاحات شده است.
مقالەی فارین پالیسی هم را میتوان رخدادی پر اهمیت تلقی کرد.
اقلیم کردستان بدون حمایت راهبردی آمریکا بوجود نمیآمد و اکنون هم تداوم حیات آن مرهون کمکهای گوناگون این کشور است.
شکی نیست که نوشتەی فارین پالیسی نوعی هشدار است. از نوع هشدارهایی که به حامد کرزی و اشرف غنی و عبدالله عبدالله داده میشد و البته آنها نشنیده میگرفتند!
پیام واضح بود: ما از فساد و منفعت طلبی و قبیلهگرایی و عدم بلوغ مدنی و سیاسی شما سرخورده شدهایم! این سرخوردگی به خستگی ما از ملتسازی و دولتسازی در مناطق بیثبات و دارای درگیریهای مزمن و پیچیده منجر میشود.
از این رو حمایت ما ابدی نیست و ممکن است در روزی نه چندان دور برویم و پشت سرمان را نگاه نکنیم!
تا اینکه روز موعود در اوت 2021 رسید و در چشم بهم زدنی دمکراسی افغانی به پایان آمد و طالبان برگشت!
هشداری مشابه برای کردستان هم صادر شده است!
زنگ خطر سوم: عراق مناقشەی نفتی با ترکیه و اقلیم را برد و عملا دوران صدور مستقل نفت اقلیم خاتمه یافت.
اگر از من بپرسید نفس این تحول را به سود اقلیم و مردم آن میدانم. نفت هم میتواند نعمت باشد و هم نقمت.
در هشت سال گذشته که اقلیم کردستان از طریق ترکیه نفت میفروخت، بیشتر نقمت بود نه نعمت!
ناشفاف بودن قراردادها و منابع مالی ناشی از صدور نفت، ولخرجی و خاصه خرجی در تخصیص درآمدها، نه تنها به توسعەی کردستان نینجامید، بلکه آن را در موقعیت مخاطرەآمیزی قرار داد.
نفت تتمەی مشروعیت و کارآمدی نهادهای سیاسی و اجتماعی را از میان برد و رقابت سیاسی را از سطح احزاب به میان خانوادەها و عموزادگان و اشخاص آورد.
طبقەی ابرسرمایەداری که از رهگذر پیوند با قدرت و حزب و خانواده شکل گرفت، در مقابل خیل عظیم تهیدستان و بیکاران موجب تکوین یک قطب بندی جدید گردید:
ما و آنها!
ما یعنی اکثریت مردم که از دو قطبی کلیشهای حزب دمکرات و اتحادیه عبور و آنها یعنی عموزاده ها و کادرهای ممتاز حزبی و ...
انتخاباتهای اخیر که با نرخ مشارکت حدود سی درصدی برگزار شدند، مبین این فرسایش بزرگ سرمایەهای اجتماعی میباشند.
مع الوصف هشدار اصلی از باب چیز دیگری است: به خود آمدن روزافزون بغداد و پیروزیهای پی در پی حقوقی و سیاسی بر اقلیم از طریق محاکم داخلی و جهانی!
این تحول به این معناست که دورەی فترت بیست سالەی بغداد تمام شده و دولت عراق با تنوع بخشی به شرکایش و اصلاح روابط خارجی و آرامش نسبی در داخل، برای مقید کردن اربیل "از هفت دولت آزاد" قدیم خیز برداشته است.
آنهم در بدترین شرایط ممکن: رهبران تاریخی کرد اکثرا از صحنه خارج شده و میدان برای نسل دوم و نسل سومیهای بیتجربه فراهم شده.
زمامداران جوان درگیر رقابتهای سخت و پیچیدەی خانوادگی، حزبی و دولتی باهمند و از خرد و بصیرت و انعطاف پیشینیان، بهرەی چندانی نبردەاند.
به این لیست هشدارها موارد دیگری را هم میتوان افزود، اما عاقلان را اشارتی کفایت میکند!