ایران و عربستان: جنگ سرد، صلح سرد یا صلح مسلح؟
صلاحالدین خدیو
روزنامهنگار
تجدید روابط ایران و عربستان در میانەی افزایش تنشها بین ایران و غرب، تا حد زیادی غیرمترقبه است.
این دو کشور دو قدرت منطقەای همسایه و دو قطب معنوی در جهان اسلام هستند که فارغ از نوع دولتها، دارای پتانسیل بسیاری برای منازعه و رقابت میباشند.
ضرورتهای سیاسی و الزامات ساختاری در گذشته باعث میشد، این رقابت به مرز انفجار نرسد و به نحوی توسط طرفین مدیریت شود.
مجموعهای از عوامل و از جمله گره خوردن روابط خارجی به سیاست داخلی ایران و بروز تضادی آشتی ناپذیر در جهتگیریهای منطقەای دو کشور، روابط آنها را کاملا مختل کرد.
گرچه هر دو در سه سال گذشته تمایل محسوسی را برای از سرگیری آن نشان دادند، اما تا زمانی که چینیها ابتکار عمل را بدست نگرفتند، پیشرفتی حاصل نیامد.
دو کشور دلایل روشنی برای مصالحه دارند.
ایران برای مقابله با محاصره سیاسی و اقتصادی ناشی از تحریمهای آمریکا، گزینه بازسازی روابط منطقەای خود و ایجاد دریچهای برای تنفس را مطلوب می داند.
برای عربستان نیز سیاست فشار حداکثری ترامپ که نه به تغییر رژیم در ایران انجامید و نه تغییر رفتارهای آن، اوج تخیل سیاسی در این زمینه بود.
حملات ویرانگر به صنایع نفتی آرامکو و عدم مداخلەی آمریکا، زنگ خطر را در گوش ریاض به صدا در آورد و احتیاط و محافظه کاری را به چشمانداز منطقهای آن بازگرداند.
با وجود حقایق پیشگفته و علیرغم تاکید دو طرف بر عمل به توافقهای همکاری در گذشته، بازسازی کامل روابط تخریب شده با چالشهایی اساسی روبرست. عمدتا به دلایل ذیل:
مصالحه دو طرف با پیشقدمی چین صورت گرفته است، که با تهران و ریاض روابط نزدیکی دارد ولی با آمریکا در سطح بیسابقهای از تنش و رقابت قرار دارد.
چین در سالهای اخیر، خیزی بلند برای حضور در منطقه برداشته و از ترمیم روابط دو کشور، سود مشخصی میبرد.
این در حالیست که آمریکا متحد اصلی سعودی است و ریاض بدون همراهی آن قادر به ایجاد تحولی بزرگ در اولویتهای سیاست خارجی خود نیست.
نکته دوم باقی ماندن بسیاری از پروندههای مورد اختلاف است. گرچه در سوریه تضاد دو کشور به اندازه گذشته نیست، ولی در لبنان و یمن و عراق کماکان رودروی هم هستند و عربستان منافع مشخصی در کوششهای ضد هستهای شدن ایران دارد.
عامل سوم، اسرائیل و خیز بلند آن برای ایجاد ائتلاف با کشورهای عربی علیه ایران است.
معذوریتهای ریاض برای ایجاد رابطه آشکار با تل آویو مانع از همکاریهای پنهان و با چراغ خاموش آنها نشده.
تنش میان ایران و دولت فوق راستگرای نتانیاهو در اوج خود قرار دارد و دو کشور بیش از هر زمانی به درگیری با هم نزدیک هستند.
عربستان در بخشی از دغدغههای اسرائیل شریک است. اما با نوعی عملگرایی و پیروی از رویه دولت امارات که از قضا با آن درگیر نوعی رقابت است، میکوشد مانند ابوظبی هزینههای رویارویی با ایران را سرشکن نماید.
با ملاحظه آنچه گفته شد، میتوان گفت:
بازگشت روابط دو کشور به دوران طلایی اواخر دهه نود، زمانی که بسیاری از دستور کارهای کنونی وجود نداشت، دشوار است.
ایران نمیتواند از نیروهای نیابتی خود در منطقه که از درجه وفاداری بالایی برخوردارند، دست بردارد.
اینها داراییهای استراتژیکی هستند که عربستان از فقدان آنها در رنج است.
در مقابل، گزینهی استراتژیک ریاض، حمایت از رسانههای فارسی زبان خارج از کشور است.
عطف به وجود نارضایتی در ایران، تلویزیونی مانند ایران اینترنشنال، قابلیت خود را برای مهندسی افکار عمومی نشان داد.
قطع حمایت مالی عربستان از آن، جز در بستر عمل به توافق امنیتی میان دو کشور در زمان خاتمی مقدور نیست.
توافقی که اجرای آن در شرایط کنونی دور از ذهن است.
با این وصف میتوان دورنمای روابط آتی دو کشور را به نحوی دیگر تصور کرد:
ورود به دوره صلح مسلح و یا صلح سرد و یا تنشزدایی در جنگ سرد کنونی.
هر یک از این سه اصطلاح، دلالتهایی جداگانه دارند.
صلح مسلح وضعیتی است که میان طرفین وضعیت غیرجنگی برقرار است، اما طرفین ضمن تلاش برای باز تعریف وضعیت به سود خود، در درازمدت گزینه جنگ را هم از نظر دور نمیدارند.
مانند دورەی سی ساله روابط آذربایجان و ارمنستان از ۱۹۹۱ تا ۲۰۲۲ که با جنگ دوم قره باغ پایان یافت.
صلح سرد شبیه روابط اسرائیل و مصر است. وضعیت جنگی رسما خاتمه یافته و سطح رقابت میان دو کشور هم در حداقل خود قرار دارد.
با وجود این کمترین علائق سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میان دو کشور و جوامع مدنی آنها برقرار است.
وضعیت سوم نوعی تنشزدایی یا دتانت در جنگ سرد فعلی است.
جنگ سرد ۴۵ ساله آمریکا و شوروی شاهد دورههایی از دتانت و کاهش تشنج با ابتکار عمل طرفین بود.
هنگامی که کوره رقابت خیلی داغ میشد، دو کشور به آرامی آن را سرد میکردند، ولی باز روز از نو و روزی از نو، تا این که یک طرف از عرصه خارج شد.