مَرد علوم سیاسی
سید صادق حقیقت
استاد علوم سیاسی
رحلت استاد الاساتید علوم سیاسی، جناب آقای دکتر جواد طباطبایی، موجب تأثر همگان، بالاخص اهل علم و فضل، شد. از نظر علمی، چند مسئله ایشان را در صدر مینشاند:
ارائه «نظریه زوال اندیشه سیاسی در ایران» و «نظریه ایرانشهری»، داشتن روششناسی خاص خود، نقد همزمان سنت و تجدد، تسلط همزمان به اندیشه سیاسی غرب و اسلام، مسلط بودن به زبان انگلیسی، فرانسه، عربی و آلمانی، استفاده مستقیم از متون مرجع به زبانهای اصلی، نقد صریح اندیشه دیگر روشنفکران، و نگارش کتب و مقالات فراوان.
از نظر روششناسی، میتوان گفت کتب نخستین وی به متنگرایی، و کتب اخیرش به زمینهگرایی نزدیک بود. بنابراین، او به شکل نامحسوس گذاری روششناسانه از متنگرایی به زمینهگرایی داشت.
اهمیت طباطبایی در حوزه اندیشه سیاسی غرب و اسلام تا حدی است که میتوان گفت به شکلی محوریت پیدا کرده که موافقان و مخالفان، ضرورتاً، باید به وی بپردازند. از نظر اخلاقی، نیز به چند مسئله میتوان اشاره کرد: صداقت و کنار گذاشتن دورویی در مسائل علمی و سلوک شخصی، دلسوزی نسبت به ایران به عنوان یک کل، کوشا بودن و دست نکشیدن از کار علمی تا لحظه جان دادن، و قناعت کردن به معیشت معلمی و تن ندادن به روشهای مختلف کسب درآمد.
شاید بتوان حدس زد که «نظریه زوال اندیشه» همواره در مرکز اندیشه سیاسی در ایران باقی بماند، در حالی که «نظریه ایرانشهری»- در مقایسه با نظریه نخست- احتمال دارد به دو دلیل به حاشیه رانده شود: قائم به شخص ایشان بودن، و عدم تنقیح مفاهیم، مبانی و استدلالهای مربوط به آن. در مجموع، به اعتقاد بنده، اگر بنا باشد کسی را به عنوان «مرد علوم سیاسی»، و به شکل خاص «مرد اندیشه سیاسی»، معرفی کنیم، کاندیدای نخست دکتر طباطبایی است؛ همان گونه که عنوان «مرد علوم انسانی» برای جناب استاد مصطفی ملکیان- که امید است طول عمر همراه با عزت و سربلندی داشته باشند- زیبندگی دارد.