امید
فرهاد قنبری
فعال رسانهای
در اساطیر یونانی تنها اندوخته و هدیه خدایان المپ که برای تسلای بشر باقی گذاشته می شود «امید» است. «جعبه پاندورا، به روایت افسانههای یونانی جعبهای بود با محتوای تمامی بلاها و شوربختیهای ناشناخته بشریت از جمله کار، بیماری، مرگ و غیره.
پاندورا (اولین زن جهان) جعبهای از زئوس دریافت کرد تا به انسانها هدیه دهد و سفارش کند که هرگز آنرا نگشایند. ولی پاندورا پس از ازدواج با برادر پرومته یعنی ایمپتئوس، خود جعبه را گشود و بلاها و شوربختیها از داخل آن سرریز و بر روی زمین پراکنده شدند، زمینی که تا آن زمان هیچگونه مشکل و بدبختی نمیشناخت. تنها امید در جعبه باقی ماند تا تسلای بشر باشد»
بی گمان چیزی که رسالت رسولان را به سرانجام رسانده امید بوده است.
امید به رهایی و زنده ماندن است که زلزله زدهای را پس از روزها از زیر آوار زنده بیرون میآورد.
امید است که خواجه نصیرالدین توسی را به استقبال هلاکوخان میفرستد تا شاید سرزمینش را از نابودی کامل نجات دهد.
امید به زنده ماندن است که فردوسی را ترغیب میکند تا درفش گَرد گرفته کاویانی را برداشته و به مبارزه فرهنگی با ویرانگران ایران مبادرت کند.
امید به زنده ماندن است که همه رنج دیدگان و بردگان و سرکوب شدگان تاریخ را برای آغاز روزی نو به تکاپو وادار میکند.
از کورههای آدمسوزی آشوویتس تا تحقیرشدگان گولاکهای استالین، از معتادان و قافیه حیات باختگان کنار خیابانها تا افرادی که همه اعضای خانواده و اموال خود را در سوانح و بلایی طبیعی از دست میدهند در یک چیز مشترکند و آن امید به رهایی و گشایش و بازگشت زندگی به روال عادی است.
امیدوار ماندن در هر شرایطی تنها چاره انسان است. امید موتور محرکه پیش برنده تاریخ است. امید است که باعث میشود با چهرهای فسرده و کمری خمیده هنوز به آینده چشم دوخت و هنوز دلخوش بود که در آینده شاید دروازهای به جز دروازههای جهنم را در مقابلت قرار بگیرد.
ما ایرانیان هم در این شرایط سخت چارهای نداریم، جز اینکه روحیه خود را حفظ کنیم و امید خود برای روزهای بهتر را از دست ندهیم.