والنتاین ایرانی
فرهاد قنبری
فعال رسانهای
"آنگاه که خوشتراشترین تنها را به سکه سیمی
توان خرید،
مرا
- دریغا دریغ -
هنگامی که به کیمیای عشق
احساس نیاز
میافتد
همه آن دم است.
همه آن دم است"
یکی از ویژگیهای جامعه به شدت مصرفی امروز ما، تبدیل شدن هر امر غیرمادی و معنوی به کالایی قابل مصرف و خرید و فروش است.
ویژگی اصلی کالای مصرفی هم قابل قیمتگذاری بودن تمام آن کالاهاست.
این روزها در جامعه مصرفی ما برای دیندار بودن نیازی به کسب فضائل دینی نیست، بلکه میتوان با یک دیگ پلو و قیمه در شب عاشورا یا اربعین، دین و بهشت را خرید. و یا اینکه به همراه همسر راهی مکه شده و با خرید برچسب حاجی و دادن یک ولیمه خوب در رستوران گرانقیمت به تمام نیازهای معنوی خود پاسخ داد. و یا روش بیدردسرتر و راحتتر را انتخاب کرد و با گذاشتن یک چک چند میلیون تومانی کف دست مداح هیات یا تعذیه خوان محل، تمام نقصانها و کمبودهای معنوی و دینی یک سال خود را جبران کرد و پس از فوت هم وصیت کرد که فلان فرد خوش صدا را اجیر نمایند که هر هفته سر قبر حاضر شده و قرآن بخواند و به معتمد محل هم بسپارند که در ازای دستمزدی خوب فردی را برای گرفتن روزه و نمازهای اجابت نشده، استخدام نماید.
در چنین زیست جهان تجاری شده و بازاری یکی دیگر از کالاهای دیگر قابل خرید و فروش «عشق» است. در این بازار مکاره و پر از فریبی که به نام عشق به راه افتاده است، دیگر "لرزش دل و دست" و "پیچ مو" و "خم کمان ابرو" و "ناوک مژگان" و "نرگس مست" و امثالهم نیست که خطوط عشق را ترسیم میکند. در این جهان دیگر عشق با وفاداری و پیوند قلبی و صداقت یار تعریف نمیشود.
حالا عشق به مانند سایر نیازهای بشری متاعی قابل خرید و فروش است و هر کس بر اساس دارایی و حساب بانکیش چرتکه انداخته و راهی بازار خرید عشق میشود. عشق در جامعه امروز ما با شغل و درآمد و مدل خودرو و مسکن و تیپ و لباس و ساعت و گوشی مارکدار گره خورده است.
والنتاین به مانند «نظام مد» یکی از نمادهای جامعه مصرفی است تا از این طریق هم سرمایهداری با ایجاد ابژه نیاز کالاهای مازاد خود را به کالای مصرفی تبدیل کرده و به فروش حداکثری برساند و هم سوژههای تهی از "هنر عشق" برای خود سرگرمی جدیدی را خلق نمایند. در والنتاین دیگر مهر و محبت و صداقت و علاقه نیست که مرزهای عشق را ترسیم میکند، بلکه این نوع کالاها و قیمت کالاهای رو و بدل شده است که مرزهای علاقه را رنگ میبخشد. ارزش کادوی والنتاین را نه لرزش قلبها و جوشش احساسات بلکه "بدنها" ترسیم می کنند. والنتاین تجارت «بدن خوشتراش» در مقابل کادوی گران قیمت است. در این تجارت دیگر میزان علاقه یا تعهد طرف معامله مهم نیست و فقط مناسبات اقتصادی است که مرزهای تعهد و عشق را ترسیم میکند. [و چه بسا که چه کادو دهنده و چه دریافت کننده آن، نیک میدانند که از کسی که هدیه عشق دریافت میکنند با افراد مختلف دیگری هم رابطه دارد، ولی این مسئله هم با گرانقیمتتر شدن هدیه والنتاین کاملا قابل رفع و رجوع و فراموشی است] در این شکل از رابطه تجاری شده هر کالای مصرفی اعم از کادوی تولد و عید و والنتاین و سفر و ویلا و تفریح و خودرو است که عشق را معنی میکند.
منطق مصرفی والنتاین وجه غالب تمام روابط عاشقانه امروز است. در روابط عاشقانه طرفین از همان لحظه خواستگاری تمام هوش و ذکاوت اقتصادی خود را به کار میگیرند و با حساب و کتاب درآمد و پول و خانه و خودرو و اموال پدر و ... یکدیگر و میزان سکههایی که قرار است رد و بدل شود هزینه و فایده خود را محاسبه کرده و "کالایی به نام همسر" را معامله میکنند و گاهی هم پس از مدتی از این معامله احساس غبن و ضرر کرده و معامله را به هم میزنند..