همچنان در تلاشند تا با استفاده از قدرت و مجازات پوشش زنان را رنگ سیاسی بزنند
نص قانون را که الزام به حجاب شرعی است کنار گذاشتهاند ولی همچنان درصددند تا با استفاده از قدرت و مجازات همچنان پوشش زنان را رنگ سیاسی بزنند.
سترونیِ خشونت/ سرمقاله امروز روزنامه هممیهن
اگر واقعاً امکان داشت که هر فرد یا هر حکومتی، همه امور و اهداف خود را با خشونت پیش ببرد، دنیای امروز متفاوت از این بود که هست. این همه خشونت و تداوم آن نشان میدهد که خشونت سرانجامی ندارد و کارایی آن بسیار محدود است. اگر اثربخشی آن محدود نبود و پایدار هم بود، صاحبان قدرتی که آن را بهکار میبردند؛ یک بار برای همیشه به هدف خود میرسیدند. پس حتما ضعفی در کاربرد خشونت وجود دارد که موجب محدودیت اثرگذاری آن میشود و آن پویایی و تحولات اجتماعی است.
برای نمونه ممکن است رفتاری را در مقطعی از زمان جرم اعلام کرده و با خشونت و مجازات مانع از انجام آن شد. ولی در طول زمان و به علل گوناگون تغییراتی در جامعه رخ دهد که مرتکبین آن فعل از اقلیت محض خارج میشوند؛ در نتیجه اجرای مجازات اثربخشی و بازدارندگی خود را درباره آن فعل از دست میدهد و حتی ممکن است اثر منفی بگذارد. جامعه رشدیافته در این مرحله به همان دلیلی که قبلا آن رفتار را جرم اعلام کرده بود در این مرحله مسئله را فرهنگی تلقی میکند.
سخنان آیتالله مکارمشیرازی درباره مسئله حجاب بهخوبی مبین این وضعیت است. ایشان گفتهاند که: «مسئله حجاب در حال حاضر با مسائل سیاسی گره خورده و عدهای میگویند اگر بتوانیم حجاب را حذف کنیم، نظام جمهوری اسلامی کمرنگ میشود. خشونت و فشار در مسئله حجاب کارساز نیست. مسئله حجاب راههای فرهنگی دارد.»
این درست است که مسئله حجاب سیاسی شده. علت آن هم حیثیتی کردن آن در بخشی از حکومت است. درحالیکه تبعات این کار را دیدهاند و فعلا هم نص قانون را که الزام به حجاب شرعی است کنار گذاشتهاند ولی همچنان درصددند تا با استفاده از قدرت و مجازات همچنان پوشش زنان را رنگ سیاسی بزنند. درحالیکه ماهیت موضوع فرهنگی است و با پذیرش و درک از موضوع تغییر رفتار داده میشود و نه با مجازات که مختص جرم است.
این چه جرمی است که افراد آشکارا و با افتخار انجام میدهند؟ اشتباهی که در رژیم گذشته شد اکنون و دوباره همان را از نقطه مقابل انجام میدهیم. یکی از علل این نوع برخوردها استفاده از امکانات غالب است. کسانی رو به سوی خشونت و مجازات میآورند که دستشان در حوزه فرهنگ و اقناع خالی است.
از این رو احتمالا در صورت ادامه این سیاست شاهد اوجگیری تنشها میان مردم و ماموران خواهیم بود؛ تنشی که زمینهساز خشونت است؛ خشونتی که موجب عقبگرد جامعه خواهد شد و حسن آقای خمینی هم در سخنان روز گذشته خود به درستی تاکید کرد که: «مسئله این است که راهحل وضع کنونی کشور گفتوگو است؛ دوز خشونت در جامعه باید پایین بیاید. نمیشود طرفین بگویند ما به شرطی پای کار هستیم که یقه همدیگر را پاره کنیم! یک کشور و یک ملت هستید و افراد هم فکرهای مختلف دارند، راهش گفتوگوی ملی است.»
اگر همگان به این نکته برسیم و باور کنیم که خشونت راهحل و راهبرد مناسبی نیست که ما را به هدف مطلوب مردم برساند، حتی به لحاظ تاکتیکی هم ناکارآمد و سترون است در این صورت چارهای جز تفاهم و گفتوگو پیش روی هیچکس نخواهد ماند.
اتفاقا در این مسیر آنکه خود را ذیحقتر و شجاعتر و قدرتمندتر میداند گام اول را در پرهیز از خشونت و بهسوی گفتوگو بر میدارد. خشونتِ یک طرف، مجوزی برای مقابله به مثل نیست، حتی اگر قدرت بر پاسخگویی وجود داشته باشد. زیرا امر سیاسی جز از طریق تفاهم عمومی نتیجه مطلوب بهبار نمیآورد.