کد خبر : 116589 |

انذار! تعرض نابخشودنی به دامان ایران بانو

اسفندیار عبداللهی
روزنامه‌نگار

۱. همین روز گذشته چندباره جنگ‌های ایران و روس را مروری کردم. هر بار که به جدا شدن گرجستان از ایران به عنوان اولین ولایتی که از ایران جدا شد می‌رسم، آهی از سر درد و بیچارگی و بغضی ویرانگر تمام وجودم را تسخیر می‌کند. شکی نیست بابا خان (فتحعلی شاه) بی‌عرضه بود. سرنوشت ملک و ملت بعد از گذر سخت ایران در تاریخ، به دست ناتوان او افتاده بود، ولی او هم ایران را ذلیل نمی‌خواست. این مهم را می‌توان در سطور تاریخ و آنجا که فتحعلی شاه تلاش می‌کرد، دست به دامان قدرت‌های مطرح آن زمان شود که از دست فتنه روسیه تزاری خلاصی یابد، می‌توان دید.

۲. ایران هم فراز فراوان داشت و هم فرود و تخریب و سقوط. ایرانیان کم در تاریخ خونِ دل نخوردند. در اوج خود ماد، پارس، اشکانی و یعقوب لیث، ابومسلم، شاه اسماعیل و شاه عباس، نادر، کریم خان زند و حتی آغامحمدخان را داشت. فرودها و شکست‌ها و تخریب‌هایی هم در حمله اسکندر، بعد از ساسانیان و هجوم اعراب و ظهور مغولان به خود دیده بود و فتنه روس شاید آخرین بلایی بود که بر سر این تمدن خراب شد.

۳. درس‌های زیادی از جنگ‌های تحمیلی روسیه بر ایران می‌توان گرفت، بخصوص اینکه در دوره‌ای اتفاق افتاد که جهان رفته رفته به علوم و فنون جدید مسلح می‌شد و حتما هم خواص ایرانی از تحولات دوران خود کاملا بی‌خبر نبودند.

۴. پس از قرن‌ها جانفشانی مردم و حاکمان ایران، فتحعلی شاه بر آن میراث تکیه زد و قدر آن را نمی‌دانست و شد آنچه نباید می‌شد.

۵. روسیه– از زمانی که وارد معادلات بین‌المللی شد_ نیز هرگز منشاء هیچ اثر مثبتی در تاریخ اجتماعی و روابط بین المللی نبوده و همیشه نقش اهریمن جهان را داشت، نقش روس‌ها در رابطه با ایران نیز به همین صورت. هم روسیه تزاری و هم اتحاد شوروی بلشویکی و هم روسیه بعد از فروپاشی (همه این کاراکترها) جز درد و دردسر برای ایران نداشته‌اند.

۶. در شرایطی که ایران از حیث نظام حکمرانی، دکترین و شناخت عمومی جهان، اقتصاد و صنعت در پایین‌ترین موقعیت خود قرار داشت و اروپای غربی در حال بالندگی و جهانگشایی بود، روسیه‌ی ساخته و پرداخته شده پتر کبیر، سر بر آورد و آهنگ خلیج پارس کرد تا وصیت رهبر فقید خود را جامه عمل پوشاند و با وجود جانفشانی‌ها و تلاش‌های عباس میرزا و دیگر عقلای ایران، بخش زیادی از سرزمین‌های ایران از دست رفت و شاه ایران توپی شده بود، که بین مثلت فرانسه، انگلیس و روسیه پاس داده می‌شد. چون ایران زمین بازی بود نه حریفی محترم در بازی.

مطالعه و مرور این مقطع از تاریخ ایران تنها آه و فغان به دنبال ندارد، بلکه انذار و تشر هم با خود دارد.

موارد زیادی از بی‌تدبیری‌ها ما را به تجارب تاریخی ارجاع می‌دهند، اما طرح شدن خلیج عربی در یک کارزار ورزشی در عراق آخرین هشداری است که به ما داده می‌شود. سال‌هاست که شعار «خلیج همیشه فارس» را فریاد می‌زنیم، اما با این اتفاق جدید متوجه شدیم که تنها شعار و توییت و هشتک نمی‌تواند مانع خدشه‌دار شدن حیثیت ملی ما شود.

خیلی از ایرانیان هنوز که هنوز است، معتقدند که قفقاز و سرزمین‌های آسیای میانه متعلق به ایران هستند و به عنوان یک وابستگی تاریخی آرزو دارند، که ایران فرهنگی به جغرافیای ایران بازگردد، اما از شعار و آرزو و رویا کاری ساخته نیست.

شعار خلیج همیشه فارس نیز چنین جایگاهی دارد. قصد مقایسه تمام و کمال ایران امروز با ایران زمان باباخان قاجار را ندارم اما در شرایطی که شعارپیشگان، همسایگان عرب را دو دستی تقدیم اسرائیل کردند، جان و مال ایران و ایرانی را برای ساختن ابنیه و زیرساخت‌های عراق دادند، جان و مال را برای حفظ بشار اسد دادند، شعار نه شرقی و نه غربی انقلاب را به علاقمندی به روسیه و چین مبدل کردند و پشت کشور را از سرمایه اجتماعی خالی کردند و آنقدر گل به خودی زدند که چهارچوب دروازه ایران بی تور مانده است، انتظاری غیر از این نیست که نخست وزیر عراق به عنوان کشور دوست ایران، خلیج پارس -این دامان زیبای ایران بانو- را مورد تعرض قرار دهد.

حرجی نیست، این هم یک حمله دیگر است و باید نه با گلایه و تمنا که با اقتدار مانع از این تعرض و تحریف شد. فارغ از اینکه دولت از چه میزان محبوبیت در بین ملت برخوردار است، موظف است این‌بار با قاطعیت و صراحت تمام از حیثیت ملک و ملت دفاع کرده و با عراق و  همسایگان عرب اتمام حجت کند. به نظر نمی‌رسد جناب وزیر خارجه کاره‌ای باشد، لذا به عنوان یک ایرانی که حقی و سهمی در این کشور دارد، به سپاه پاسداران و دبیر شورای عالی امنیت ملی پیشنهاد می‌کنم، علی‌الحساب و به عنوان قدمی مقدماتی و محکم، سطح روابط دیپلماتیک با عراق را یک درجه کاهش داده و در مورد

اقدامات جدی بعدی، محرمانه به آن کشور اخطار دهد.