چه کسی در پاریس به کردها حمله کرد؟
صلاحالدین خدیو
روزنامهنگار
بررسیهای اولیه حاکیست، مهاجم اصلی حمله به مرکز فرهنگی احمد کایا که به قتل سه کرد انجامید، یک فرانسوی سفیدپوست ضد مهاجرت است.
در یک دهه گذشته در غرب خطر تروریسم راست افراطی به شیوهای فزاینده افزایش یافته است.
کسانی که معتقدند مهاجرت و تنوع نژادی در جوامع اروپایی و اتخاذ سیاستهای چند فرهنگ گرایی، نژاد سفید و هویت مسیحی قاره را با خطر مواجه کرده است.
بیلان تروریسم راست افراطی در ده سال اخیر با احتساب چند حمله بزرگ به مسلمانان در نروژ و نیوزیلند به صدها نفر میرسد.
امری که باعث شده کشورهای غربی، به تدریج خطر راست افراطی را معادل اسلام افراطی تلقی کنند.
هر چند ناسیونال پوپولیستهای غربی، مانند جهادیهای مسلمان از زیرساخت سازمانی برخوردار نیستند، اما نمیتوان رابطه علّی و شباهتهای گفتمانی آنها را نادیده گرفت.
به لحاظ "علّی" خیزش آنها تا حدی وامدار تهدید و خشونت جهادیهای مسلمان است.
درست مانند فاشیستهای دهه سی و در راس آنها هیتلر، که از مشاهده پاک سازیهای استالین و کولاک کشی، به منزله حذف کامل یک طبقه - دهقانان خردهپای روس - به وحشت افتادند.
خشونت بلشویسم روسی، یهودستیزی را به مثابه سنتی مسیحی در ناخودآگاه هیتلر به مسالهای جدی و جدید تبدیل کرد.
هیتلر میاندیشید که کمونیسم با توجه به خاستگاه پدران بنیادگذار آن، توطئهای یهودی است و یهودیان در قالب شوروی سوسیالیستی در حال بلعیدن اروپا هستند.
در این زمینه یک جریان مهم تاریخ نگاری بر این باور است که کولاککُشی استالین مشوق و مولد یهودی سوزان نازیها بود.
به نظر میرسد نوعی نسبت علی به همین سیاق، میان راستهای اروپایی و افراطگرایان مسلمان برقرار است.
کسانی که از موج مهاجرت و حملات گاه و بیگاه مسلمانان به ستوه آمده و پناهگاههای هویتی خود را در خطر و از دست رفته میبینند.
خیزش راست افراطی در اروپا و یارگیری آن از گروههای اجتماعی ناراضی - ناراضیان سیاسی و اقتصادی - رابطهی مهمی با سیاستهای مهاجرتی و تفاسیر لیبرال از مفهوم ملت و رویکردهای فرهنگی دارد.
در بطن رکود اقتصادی و بیکاری فزاینده، "خطر سبز" - "احساس تهدید از سوی مهاجران مسلمان و غیرسفیدپوستان" طنینی مشابه خطر سرخ در دهه سی در خیابانهای رم و برلین و مادرید پیدا کرده است.
ناسیونال پوپولیستهای امروز نسخه قرن بیست و یکمی ناسیونال سوسیالیستهای دیروز هستند.
نکته دوم اما وجه الهامبخشی و گرتهبرداری راست افراطی از اسلام افراطی است.
چند هفته پیش بود که رسانهها از کشف کودتایی از سوی نژادپرستان ستیزهجو در آلمان خبر دادند.
در ابتدا همه چیز فانتزی و مطابق نظریه توطئه به نظر میرسید.
اما به زودی معلوم شد که یک اشرافزاده آلمانی، در راس جنبشی بنام رایش بورگر - شهروندان رایش - قصد کودتا علیه نهادهای قانونی کشور را داشته است.
او که خود را به سیاق پادشاهان قرون وسطی هاینریش سیزدهم مینامید، در پی آن بود که مرزهای پس از جنگ جهانی دوم را تغییر دهد و یک کشور خالص نژادی بوجود بیاورد.
با کمی تامل میتوان متوجه شباهتهای این امر با داستان پیدایش داعش شد.
ابراهیم عواد ابراهیم مردی از اهالی سامراء بود که خود را ابوبکر البغدادی مینامید.
این تغییر نام معطوف به کسب مشروعیت برای خلافت خودخواندهاش بود.
چه نام خلیفهی داعش میبایست تداعیگر دوران آرمانی صدر اسلام و نخستین خلیفه مسلمانان، ابوبکر صدیق باشد.
هاینریش رویس هم خود را هاینریش سیزدهم نامیده بود تا جانشین بلافاصل یکی از پادشاهان سدههای میانی پروس تلقی گردد.
رایش بورگر به معنای شهروندان امپراتوری رایش هم شباهتی غریب با نام سازمان دولت اسلامی - داعش - دارد.
اینک نوبت تأمل در شمایل و زبان بدن و وقار ساختگی این دو مرد افراطگرا از طریق مقایسه تصاویرشان در پایین صفحه است، یکی از مرکز اروپا و دیگری از قلب خاورمیانه.
رایش بورگر و همپالگیهای دیگرش فعلا کاریکاتوری از دولت اسلامی هستند.
اما استعداد آن را دارند که از آشفتگی اقتصادی و هرج و مرج سیاسی برای خطرناکتر شدن استفاده کنند.
به همین جهت نباید دوباره اشتباه کرد. در دهه بیست کمتر کسی هیتلر و کتاب نبرد من او را جدی میگرفت.