مُد ایرانستیزی
فرهاد قنبری
فعال رسانهای
انگار مسابقهای میان برخی اراذل و اوباش رسانهای و برخی صاحبان تریبونها شکل گرفته است که هر کس بیشتر به ایران و تاریخ و فرهنگ و هویت ایرانی لگدپراکنی کند، جایزه بیشتری نصیبش خواهد شد.
در این راستا یکی فردوسی را روستایی شاهپرست خطاب میکند که از هنر شاعری بیبهره بوده و در ازای مبلغی برای نهضت شعوبیه خوراک فکری جعل میکرده است. دیگری حافظ را کاسه لیس حاکمان خطاب میکند که به خاطر چند سکه زر مدح شاهان میگفته است. دیگری مولوی و سعدی را زاهد خشک مغز معرفی میکند، دیگری به کُل کوروش و هخامنشیان و تخت جمشید را منکر میشود و دیگری نام انوشیروان را برنمیتابد و ...
در این میان یکی از کسانی که آماج بیشترین حملات قرار دارد «کوروش» پادشاه بزرگ هخامنشی است که به اعتراف مورخان و باستانشناسان از پادشاهان دادگر تاریخ باستان محسوب میشود.
اما ریشه این حملات به تاریخ و فرهنگ و هویت ایران چیست و چه کسانی با چه نیاتی هیچ نام نیک و هیچ هویت برجستهای از ایران را به رسمیت نمیشناسد و رسالت خود میدانند که سطل لجن برداشته و هر روز بر صورت گذشته و فرهنگ و ادب غنی و تاریخ فرهنگی این سرزمین بپاشند: (و از این غافلند که در این لجنپاشی بیش از همه صورت خودشان است که آلوده میشود)
۱- بنیادگرایان و محافظه کاران افراطی که تصور میکنند با تحقیر و نفی تاریخ ایران خودشان بزرگتر و عزیزتر به نظر میرسند. آنها بر این مبنا به هر پادشاه و هنرمند و دوره تاریخی قبل از خود حمله میکنند و از تخت جمشید و کوروش گرفته تا چهلستون و عالی قاپو و انوشیروان و ایوان مدائن را نمادهای ظلم و ستم مینامند و سعی در انکار آن دارند.
۲- تجزیهطلبان که سعی در انکار هویت ایرانی داشته و تلاش میکنند به هر شخصیت بزرگ تاریخ ایران حمله نمایند. این جماعت قبیلهگرا که مدام از طریق رسانههای مختلف مشغول جعل تاریخ برای ایران هستند، در تلاشند تا از وحشیترین اقوامی که تاریخ به خود دیده است برای ایرانیها اجداد و قهرمان بتراشند. آنها یک هدف بیشتر ندارند و آن انکار کل تاریخ و فرهنگ و ادب غنی و هویت ایرانی است.
۳- چپهای بیوطن:
این جماعت تصور میکنند که بار نجات و رهایی تمام انسانهای ساکن کره زمین بر دوش آنها نهاده شده است و در توهمات پس از نئشگی وظیفه خود میدانند که با حمله به تاریخ و فرهنگ و سنتهای ایرانی ملت ایران را از چنگال امپریالیسم و شوونیسم ایرانی نجات بخشند.
۴- برخی از فعالین سیاسی و اجتماعی که از این موج «خودزنی» حاکم بر جامعه استفاده کرده و با انکار هویت و تاریخ و فرهنگ ایران سعی در بزرگ نشان دادن قد کوتاه خویش دارند. آنها میدانند که امروز این سخنان بی معنی و بریده مانند: «شوپنهاور گفت، بدبخت کسی است که به ملیت خود افتخار کند» یا «دفاع از ایران نژادپرستی است» و «هیچکس بت نیست» و «همه آزادی بیان دارند و باید همه را نقد کرد» و امثالهم مُد روز است و از این طریق نهایت استفاده را برای گمراه کردن جامعه به کار میگیرند.
اما باید به خاطر داشت:
۱- کشورهای مختلف به خوبی آگاهند که برای ساخت یک "ملت" نیاز به اساطیر ملی و بزرگانی در تاریخ دارند تا حول نام آنها غرور ملی و میراث تاریخی خاص خود را ایجاد نمایند. امروزه ترکیه و قطر و.. سعی میکنند ابوریحان بیرونی و بوعلی و مولوی را از مفاخر اعراب و آناتولی معرفی کنند. امروزه کشوری مانند کره جنوبی با ساخت سریالهایی مانند "جومونگ" سعی دارد برای خود تاریخ و اسطوره نداشته بتراشد. ما ایرانیان برای داشتن اعتماد به نفس تاریخی نیازی به جعل فرهنگ و تاریخ نداریم اما وظیفه داریم از تمام بزرگان سرزمینمان دفاع کنیم و در مقابل مهملبافیهای مد روز درباره تاریخ کشورمان بایستیم.
۲- یکی از روشهای تحقیر و سلب اعتماد به نفس یک ملت، تحقیر تاریخ و بزرگان و فرهنگ و هنر آن سرزمین است.
در بسیاری از جوامع چنان حساسیتی نسبت به گذشته و میراث تاریخی و فرهنگی سرزمینشان وجود دارد که کوچکترین توهین و تحقیری نسبت به قهرمانان اساطیری و تاریخی و بزرگان فرهنگی خود را در حکم توهین به هویت ملی و هستی خود تلقی میکنند. (در انگلستان جعل سخن به نام شکسپیر جرم است) آنها به نیکی آگاهند که یک ملت برای ایستادن بر روی پاهای خود نیاز به زمین سفت و ستونهای محکمی برای تکیه دادن دارد که ریشه همه آنها در تاریخ و هویتی است که روی شانههای گذشتگان بنا شده است.
ما نیازی به کاویدن مو به موی تاریخ برای جعلی یا درست بودن روایتها در مورد کوروش نداریم. ما وظیفه داریم کوروش و انوشیروان خود را به همان عنوان که تاریخ به عنوان دادگر معرفی کرده است به نسلهای آتی معرفی نماییم و هر تلاشی به غیر از این (به هر اسمی) خیانت به این سرزمین رنگ پریده و ناخوش احوال است.