داستان بز و الاغ!
صلاحالدین خدیو
روزنامهنگار
در فرهنگ روستایی ایران، نام بردن از الاغ اغلب مایه شرمساری است. بسیار پیش میآید که کسی هنگام ذکر تعداد گاوها و گوسفندانش، با قید "با عرض پوزش" از یک راس الاغ یا درازگوش هم اسم میبرد!
این عادتواره، ۷۰ سال پیش در کانون یک کارزار تبلیغاتی بزرگ قرار گرفت و برای تمسخر برنامه اصل چهار آمریکا مورد استفاده واقع شد.
اصل چهار یک برنامه کمکرسانی بین المللی به منظور بازسازی اقتصاد کشورهای در حال توسعه بود که در سال ۱۹۴۹ توسط ترومن اعلام شد.
هدف ترومن مقابله با نفوذ کمونیسم در کشورهای فقیر و آسیب دیده از جنگ از طریق ایجاد کمربندی اقتصادی بود.
ایران هم توافق موسوم به اصل چهار را پذیرفت و در زمان دکتر مصدق، اجرای آن را آغاز کرد.
یکی از نخستین برنامههای کارشناسان آمریکایی، خرید ده راس الاغ نر و ده راس الاغ ماده از یک مزرعه در قبرس به هدف اصلاح نژاد قاطر ایرانی از طریق دراز کردن پاها و تنومند نمودن آنها بود.
این مورد برای حمل و نقل کشوری که اکثر جادههایش مالرو بود و اتومبیل به اندازه کافی نداشت، ضرورتی حیاتی به شمار میرفت.
اما همین داستان، دستمایه تمسخر مطبوعات حزب توده و رادیو مسکو گردید که با تمسخر میگفتند: امپریالیستهای آمریکایی با وارد کردن الاغ به تحقیر ملت ایران میپردازند!
به گفته نماینده اصل چهار در ایران ویلیام ای وارن در کتاب مأموریتی برای صلح، این کارزار بقدری کارساز بود که مصدق و دیگر مقامات خواهان اجرای یک پروژه بزرگ و چشمگیر نظیر ساخت سد روی کرخه برای توجیه اصل چهار بودند.
آنها توجیه کارشناسان آمریکایی دال بر قصدشان برای کمکهای فنی و لجستیکی به منظور راه انداختن اقتصاد ایران را به سختی درک میکردند و در پی ارائه پروژهای فاخر بودند.
به گفته راوی یک سال بعد، پس از تولید چند صد راس قاطر پادراز و ثبت سفارشهای گوناگون از گوشه و کنار کشور و گرفتن عکس یادگاری کنار آنها، ناگهان تبلیغات ضد الاغ خوابید!
اینبار تودهایها ناچار شدند بگویند که کارشناسان خارجی، جاسوس و عمال امپریالیسم هستند.
صد البته این مربوط به زمانی است که هنوز چهره آمریکا در ایران به دلیل حمایت از کودتای ۲۸ مرداد منفی نشده بود.
چند ماه پس از خاتمه داستان و مقارن سفر نیکسون در آذر ۱۳۳۲ این بار قصهی الاغها سر از مطبوعات آمریکا در میآورد و وزارت خارجه خواهان توضیح مسئولان اصل چهار میشود.
آنها هم در پاسخ می گویند: خاطرتان جمع، قصه الاغها ختم به خیر شده!
قصه الاغها مختومه شده بود، اما داستان کودتا علیه دمکراسی نوپای ایران تازه آغاز و دههها روانشناختی جمعی ایرانیان و حافظه تاریخی آنها را تسخیر نمود.
بیست سال پس از داستان الاغها، نوبت قصه بزها و در قلب سیاست قرار گرفتن آنها بود. این بار نه فرهنگ فولکلور ایران دستمایه تحقیر شد و نه زندگی روستایی، بلکه یک راست تئوری توطئه در بستهبندی شکیل و بظاهر علمی به میان آمد.
کودتای ۲۸ مرداد هم زمینه را برای ذهنهای توطئهاندیش مهیا کرده بود.
اصولا گفته میشود پیدایش و پرورش نظریه توطئه، مرهون شرایطی است که کشوری بجای استعمار مستقیم، به صورت غیرمستقیم و از پشت پرده، مستعمره و قربانی "بازیهای بزرگ" شود.
نظیر ایران اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست که شاهد تنزل جایگاه عاملیت خودی و نقش آفرینی بیگانه بود.
مهندس سحابی نقل میکند در اوایل دهه پنجاه در زندان بود که سخنرانی شاه درباره حفظ و احیای مراتع از تلویزیون پخش شد.
شاه خواستار افزایش جمعیت گوسفندان و کاهش جمعیت بزها به منظور حفظ مراتع میشود، با این توجیه که بز در قیاس با گوسفند به اصطلاح حیوان شریری است و هنگام چرا، ریشه گیاهان را در میآورد و بیابانزایی را تسریع میکند.
سحابی با نگارش جزوهای که در زندان دست بدست میشود، با استفاده از نظریه وابستگی و تئوری امپریالیسم، تحلیلی از سخنان شاه بدست میدهد:
او میگوید که شاه به عنوان عامل بیگانه و مهرهای از تقسیم کار سرمایهداری، در پی افزایش جمعیت گوسفندان به منظور صادر کردن پشم آنان است.
پشم موصوف به کشورهای متروپل صادر و به لباس تبدیل و وارد ایران میشود، تا صنعت پوشاک ملی کارش نگیرد و ایران در مدار وابستگی باقی بماند!
سحابی میگوید پس از انقلاب و در جریان تصدی سازمان برنامه و بودجه، تازه فهمیدم شاه راست میگفت و بز واقعا حیوان ناقلایی است!
وی البته میافزاید که اگر شاه استبداد مطلق به راه نمیانداخت و آزادی بیان وجود داشت، اینگونه مخالفان احیانا به دام تئوری توطئه نمیافتادند.