فحاشی برای کسب قدرت!
کاظم کرمی
روزنامهنگار
میگویند ابتدای احمد زیدآبادی روزنامهنگار و فعال سیاسی که سالهایی از عمرش را در زندان گذرانده و به خاطر پایمردی و تاکید بر اصول اخلاقی به شرف اهل قلم مشهور بود از سیاست کناره گرفت. او با انتشار متنی به خاطر حملات و توهینهای برخی در فضای مجازی این کار را انجام داد، امری که به نظر نیاز به بررسی دارد. چه اینکه فردی امروز از سیاست کناره میگیرد که سالها زندان و محدودیت و محرومیت او را خسته نکرد، اما اینک با حملات و توهینهای فصلی مجازی ترجیح میدهد دیگر در این عرصه نباشد. واقعیت این است که نسل زیدآبادی نسلی هستند که تحت هر شرایطی به فعالیتهای مسالمتآمیز و خشونت پرهیز، اخلاقی و عقلانی و ... اعتقاد دارند و بر همین اساس او و همفکرانش در بین مردم محبوبیتی قابل توجه داشتند. چه علیرغم همه فشارها، محدودیتها و زندانها ترجیح میدادند در ایران بمانند و بر اساس مصالح ملی به صورت مسالمتآمیز و اخلاقی فعالیت نمایند و در عصر حاکمیت اخلاق مورد تمجید هم بودند. اما اینک و در شرایط کنونی که فضا رادیکال شده و عدهای با اتکا به پروپاگاندای فضای مجازی و سایبری، رهبری حرکتهای مردمی را به دست گرفتهاند فضا را چنان هدایت میکنند که شعارهای معترضان را به سمت فحاشی و شیوه عمل را به سوی عمامهپرانی سوق دادهاند و در این بین اگر کسی از سر دلسوزی متذکر شود که برای رسیدن به اهداف ملی و گسترش چتر جنبش باید از کارهای غیراخلاقی پرهیز کرد و روشهای غیراخلاقی را کنار نهاد مورد هجمه و فحاشی وحشتناک قرار میگیرد، گو اینکه جنایتی مرتکب شده است. این فضا که احتمالا ثمرات خوبی هم به بار نخواهد آورد محصول اتاقهای فکری است که یا نمیخواهند مطالبات به حق مردم و معترضین محقق شود یا چنان سرمست پیروزی هستند که به زعم خود میخواهند مدعیان آینده قدرت را کنار بزنند. بدیهی است این همه حمله و هجمه به پیشکسوتان مبارزه و اصلاحات و حتی حمله به کسانی که الان در زندان و حصر هستند یا تحت محدودیت و محرومیت روزگار میگذرانند و قاعدتاً باید مورد تکریم باشند، معنا ندارد. کسانی که سوابق سیاسی روشنی دارند و تنها فحاشی و عمامهپرانی را نمیپسندند و میدانند این روشها یا به نتیجه نمیرسد یا موجب تداوم چرخه خشونت و کینه و انتقام خواهد شد شایسته هجمه و تخریب نیستند..
اگر چه بخشی از رفتار مردم در این روزها محصول وضعیت حاکم و خشم آنان است اما نباید فراموش کرد که چه کسانی سالهاست در این راه هزینه داده و نظرات و دیدگاههایشان میتواند راهگشا باشد. واقعیت دیگر این است که ایران همیشه از شکاف نخبگان و توده آسیب دیده است آنجا که نخبگان و روشنفکران یک راه میروند و مردم راه دیگر و اینک باز همان نقطه حساس تاریخی است که تحت تاثیر شرایط و فضای حاکم و همچنین حملات سایبری که یا به دنبال شکست حرکت مردمیاند یا به زعم خود به دنبال حذف مدعیان در حکومت آینده، نه تنها صدای نخبگان و روشنفکران را نمیشنویم بلکه به آنها فحاشی و بیحرمتی هم میکنیم.
میدانم این یادداشت هم مثل برخی نظرات حقیر در این روزها نوازش دوستان را به دنبال خواهد داشت اما برای ثبت در تاریخ و به سهم خود به عنوان یک جزء ناچیز از ملت عرض میکنم؛ اینگونه هجمه به پیشکسوتان مبارزه و نخبگان اخلاقگرا نه طبیعی است و نه منطقی. بنابراین یا به شکست جنبش میانجامد یا چرخه خشونت و انتقام و کینه را تداوم میبخشد.