شکست سیاست واکنشی
احمد قویدل
فعال مدنی
در حاشیه نشست بین المللی و مهم اقلیمی در شرمالشیخ شاهد پیامهای کودکان و نوجوان جهان به برگزارکنندگان این رویداد بین المللی هستیم. آن گروه از کودکان و نوجوانانی که در کشور ما با عنوان "دهه نودیها" شناخته میشوند. آنان با احساس مسئولیت شگرف و قابل تقدیر نگران سرنوشت جهان به علت مخاطرات مهم اقلیمی و زندگی آینده خود هستند. این پیامها انعکاسی از آگاهی و دانایی این نسل عصر ارتباطات است که شاید در آینده نزدیک اول شهروند جهان بعد شهروندان کشور خود باشند. حقیقتی که مسئولین کشور ما هنوز باور نکرده و یا باور کرده و نمیتوانند با آن کنار بیایند. این نسل در چارچوب تنگ دروازهبانی خبر دولتها نمیمانند و از منبع بیپایان اطلاعات و دستاوردهای علمی اجتماعی جهان از طریق جعبههای جادویی عصر ارتباطات مانند کامپیوتر و تلفنهای هوشمند دریافت مینمایند.
پیام یکی از این کودکان که توسط سازمان یونیسف در رابطه نشست اقلیمی شرمالشیخ انتشار یافته است پیام کوتاه و تاثیرگذاری است. این پیام خطاب به بزرگسالانی است که سیاستگذاری آنها در عرصههای مختلف بحران تغییرات اقلیمی را به جهان تحمیل نموده است. بحران تغییرات اقلیمی در جهان آنقدر ابعاد نگران کنندهای دارد که سینماگران و دیگر هنرمندان به تصویر کشیدن صحنههای آخرالزمانی تلاش میکنند توجه مردم جهان را به آن جلب نمایند. از آب شدن یخهای قطب گرفته تا بارانهای سیلآسا و ویرانگر که نزدیکترین آن واقعه سیل پاکستان است یک نگرانی واقعبینانه در رابطه با سرنوشت زمین را در جهان به وجود آورده است. در پیام یکی از این نوجوان آمده است:
"شما به اندازه کافی بزرگ هستید، که بحران را درک کنید. اما به اندازه کافی بزرگ نیستید که آن را جدی بگیرید."
این عبارت تکان دهنده انعکاسی از تفکر نسلی جدید است که بزرگان خود را آنقدر بزرگ میدانند که بحرانها را درک کنند، اما معتقد است عملا با جدی نگرفتن بحران راههای مهار این بحرانها را به صورت موثر نیافته است. اعتراضات اخیر در ایران که میرود به ماه دوم نزدیک شود، نتیجه انباشته شدن مطالبات نسل جوان کشور است که مطالبات نوجوانان آگاه نیز بر آن بار شده است و نیازمند توجه جدی است. اگر به این شرایط، نارضایتی عمومی نسبت به وضعیت معیشتی مردم را بیفزاییم متوجه عمق این بحران میشویم. اگر حاکمیت نتواند به موازات درک این بحران آنرا جدی بگیرد، نه تنها کمکی به مهار بحران نمی کند میتواند در اقدامات واکنشی به آن عمق بیشتری دهد.
در شرایطی که سپهر رسانهای کشور با دروازهبانی خبری حاکمیتی هر روز مشروعیت خود را از دست میدهد و حتی نمیتواند منعکس کننده مطالبات دهههای هشتاد و نودیها باشد، نسل جوان مطالبات خود در کف خیابان، مدرسه و دانشگاه فریاد کرده و اطلاعات خود را از مراجع دیگر کسب میکند. اینکه دولت بخواهد با قلیل شمردن معترضین به این مطالبات نه تنها پاسخ ندهد، بلکه راه را برای دهنکجی به مطالبات نسلی که محصول اموزش و پرورش کشور خودش است بگشاید، در واقع راه را بر بروز خشونت لجام گسیختهای باز میکند که جامعه را از حادثهای، به حادثه دیگر، از چهلمی به چهلمی دیگر هدایت میکند.
متاسفانه همانطور که سپهر رسانهای کشور اعم از صداوسیما، روزنامه، شبکههای خبری و شبکههای اجتماعیِ در اختیار حاکمیت در فضای بحران اجتماعی ناشی از اعتراضها در سایه دروازهبانی خبر دولتی یک سیاستگذاری واکنشی در برابر اخبار رسانههای خارجی و به خصوص رسانههای خارجی فارسیزبان دارد، شیوه برخورد با مطالبات نسل جدید هم از فرمول کنش و واکنش پیروی میکند. خلاء رهبری اعتراضات در فرآیند کنش و واکنش به صورت تدریجی برطرف میگردد.
سیاست واکنشی با رویکردهای امنیتی با کنش نسل جوان و نوجوان فارغ از آنکه تحمیلی یا اختیاری است، در هر شرایطی محکوم به شکست است. بیتردید مدیران رسانهای کشور و فعالین رسانهای به خوبی میدانند دروازهبانی خبر در شرایط بحران یک علم است که در صورتی که اساس تفکر آن اقناع مردم باشد موفق است. اطلاعرسانی در شرایط بحران یکی از عوامل تاثیرگذار بر بحران است که میتواند در خدمت تشدید و یا کمک به مهار بحران است.
رویکردهای واکنشی رسانههای رسمی کشور به اخبار منتشره از منابع غیررسمی یک رویکرد میرا به سلسله اخباری است که مردم در شرایط کنونی تشنه شنیدن آن هستند. رسانه باید روایتگر بیواسطه مطالبات معترضین باشد و معترض باید مطالبات بر حق خود را در سیمای رسانهای کشور ببیند. متاسفانه ممیزان رسانهای کشور، طلاییترین جمله عصر ارتباطات راه را در دستور فراموش کردهاند:
"رسانه به مخاطب زنده است."
متاسفانه سرمایه اجتماعی کشور در سایه تداوم این جدی نگرفتن بحرانهایی که همافزا شده سقوط کرده است. چرا مدیران اداره کشور این زنگ خطر را جدی نمیگیرند؟ واقعا چرا؟