جام جهانی و طلب ما از گمشدگان لب دریا!
صلاحالدین خدیو
روزنامهنگار
۲۹ آبان، جام جهانی فوتبال در قطر آغاز میشود: مهمترین رخداد ورزشی جهان در یکی از کوچکترین کشورهای دنیا و در قلب خاورمیانه ناآرام و بیثبات!
عمر کشور ۵۰ ساله قطر، تقریبا نصف سن این تورنمنت بین المللی است.
کشوری که در زمان انقلاب ایران، یک دهکده کوچک ماهیگیری بود و امروزه سومین کشور ثروتمند جهان است.
انقلابیون مغرور ایران که پنجه در پنجه بزرگترین ابرقدرت جهان انداخته بودند، با نگاهی سرشار از خوارداشت، قطر و دیگر شیخ نشینهای خلیج فارس را، ارتجاع عرب و تفالههای امپریالیسم میخواندند!
این دولت قبیلهای اکنون متهم است که جام جهانی را خریده، نه فقط با پول هنگفت نفت و گاز بلکه همچنین با اهرمهای قدرت نرم، چون رسانه الجزیره که توانسته این دولت- شهر دورافتاده را به تیتر یک رسانهها تبدیل کند.
این اتهامها البته دروغ نیستند، فراتر از آن حتی این کشور متهم است که استادیومهای مجلل و کلا جاه و جلال شهر مرفه دوحه را مانند اهرام ثلاثه با روشهای فرعونی ساخته است!
یعنی با خون و عرق جبین و رنج کارگران خارجی که در نظام شبهکاستی و به شدت لایهبندیشدهی اجتماعی آن، اساسا شهروند محسوب نمیشوند.
این اتهامات هم راست هستند! قطر و سرمایهداریهای رانتیر حاشیهی جنوبی خلیج فارس، بخشی از نظام تقسیم کار بین المللی و عضوی از سرمایهداری جهانی هستند.
همچنین این هم حقیقت است که با پول میتوان تاریخ، اعتبار سیاسی و عمق ژئوپولتیک خرید و حتی به بلندپروازیهای منطقهای و جهانی دست زد. اما با جیب خالی نمیشود و صرفا میتوان لاف زد!
قطر و امارات نمونه بارز این رهیافت هستند.
حتی لیبرال سختگیری نظیر فوکویاما با وجود کاستیهای سیاسی، آنها را به عنوان الگوهای توسعهی بدون دمکراسی میستاید.
ایران هم امروز کمتر از واژهی متروک ارتجاع عربی برای تحقیر همسایگان جنوبیاش استفاده میکند.
در ادبیات چپ، مترقی یا ترقیخواه به جناح یا کشوری گفته میشد که با اخذ اقتصاد دستوری، اصطلاحا در مدار سوسیالیسم یا دستکم توسعه غیرسرمایهداری قرار داشت.
مرتجعان هم کسانی بودند که بر خلاف "پیکان تکامل تاریخ" به قانونمندی اقتصاد بازار، گردن نهاده بودند.
با فروپاشی شوروی و سقوط چپ اردوگاهی، اقتصاد دستوری، فضل انقلابیاش را وانهاد و رژیمهای پساانقلابی و از آن جمله ایران، عملا به سرمایهداریهای دولتی تبدیل شدند.
اما تفاوت این جاست که "سرمایهداریهای نظارتی" در غرب و همپالگیهای رانتیر آنها در خلیج فارس، کاردانی و کامیابی بیشتری از "سرمایهداریهای رفاقتی" ایران و روسیه و مصر و ... دارند.
سرمایهداری رفاقتی/ خصولتی، ماهیتا به فساد و سوء مدیریت آغشته است و در دنیای رقابت کاسب خوبی نیست.
بدون شک در جهان امروز، اگر فضیلتی سیاسی موجود باشد، دمکراسی است نه سوسیالیسم انقلابی و یا ....
مفهوم قدرت هم آنقدر تطور یافته که بدون رهیافتهای ترکیبی و ملاحظه مفاهیمی چون قدرت نرم و مولفههای آن چون جذابیتهای ورزشی، فرهنگی و اندازه اقتصاد و تولید ناخالص ملی، به زحمت میتوان به اندازهگیری آن دست زد.
مقصود آن است که اگر نمیتوان به توسعه سیاسی و دمکراسی دست یافت، دستکم باید تاجری موفق و کاسبی کوشا بود.
با هر محاسبهای امارات و عربستان قدرتهای مالی قابل توجهی هستند و در شطرنج سیاسی جهان دارای شأن و جایگاه.
یا در حالیکه پهناورترین کشور و دومین قدرت نظامی جهان به آسانی از جام جهانی اخراج میشود، کشوری کوچک و ذرهبینی صرفا با اهرم قدرت نرم، میزبان آن میشود!
نمونه کشور سه هزار ساله ایران و قطر چند ده ساله هم عبرت آموز است. در حالی که همسایه بغایت کوچک و با تعذر جا و مکان کافی، جام را ربوده، ایران کهنسال دنبال سهمی کوچک و قسمی خمس و زکات از آن بود.
زکاتی که البته پرداخت نشد، تا ذکاوتها بیدار شوند و بشنوند:
سالها دل طلبِ جامِ جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا میکرد
گوهری کز صدفِ کُون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد