افشین هاشمی کارگردان سریال «شبکه مخفی زنان»: فیلمسازان امکان بررسی تاریخِ حال را ندارند
افشین هاشمی میگوید: در ساخت «شبکه مخفی زنان» تلاشم این بود که در عین جلب نظر عموم، مخاطبان متفاوت در لایههای مختلف از تماشای سریال لذت ببرند و در عین توجه به عمومِ تثبیتشده با حفظِ کیفیت، گروهِ دیگری را هم به تماشا دعوت کنم
به گزارش ایلنا، سریال «شبکه مخفی زنان» به کارگردانی افشین هاشمی روایتگر قصهای تاریخی از اواخر دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی در قالب کمدی است. سریالی که تا امروز ۱۳ قسمت از آن به پخش رسیده و به نظر میتواند یکی از آثار بحثبرانگیز این روزهای شبکه نمایش خانگی باشد.
در چند سال اخیر سریالهای بسیاری با پرداختن به تاریخ ایران در دورههای قاجار و پهلوی مورد توجه مخاطبان قرار گرفتهاند. معمولاً این آثار قصهای سیاسی یا عاشقانه را روایت کردهاند و در این بین «شبکه مخفی زنان» فضایی کمدی دارد و همانطور که از عنوانش مشخص است نگاهی فرهنگی و سیاسی به موقعیت و جایگاه زنان در جامعه دارد.
این سریال اولین تجربه کارگردانی افشین هاشمی در شبکه نمایش خانگی است. از آثار سینمایی او میتوان به فیلمهای «گذر موقت»، «خداحافظ دختر شیرازی» و «پسران دریا» اشاره کرد. با این کارگردان گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
امروز جنسی از کمدی در فضای سینمای ایران حاکم است که به نظر میرسد مطلوب سلیقه مخاطب عام است. فاصله گرفتن از این نوع کمدی همواره با ریسک همراه است. آیا با این شناخت سراغ ساخت سریال «شبکه مخفی زنان» رفتید؟
جداسازی مخاطب به عام و خاص، نوعی ارزش طبقاتی ایجاد میکند که در پیِ آن، انگار فیلمساز حق دارد در فیلم یا سریالی برای مخاطب عام، هر کیفیتی را ارائه دهد. من با این نگاه مخالفم. تقسیمبندیِ من برای سازنده است و حرفی که میزند. یک معلّم ریاضی میداند انتگرال برای دبستان ثقیل است و برای دانشگاه درست. حال در هنر ممکن است موضوعی سخت و عمیق مطرح شود اما به زبانی قابل دریافت برای طیفِ گستردهتری از مخاطبان. در این شکل احتمالاً لایههای لذت متفاوت میشود و هرکس بسته به نزدیکیاش با موضوع یا سطحِ دریافتش، در تعداد لایههای بیشتر از اثر لذت میبرد اما عنصر لذتبخشی ثابت است. ابتدا باید بدانیم چه میخواهیم بگوییم و بعد اینکه حرفمان برای چه گسترهای از مخاطبان است. فراگیر بودن حرف و اندیشه یا موضوعی که طیفِ مخاطبینش گسترده است نباید به بیتفاوتی به مسائل کیفی بیانجامد. آشپز میداند سلیقه عمومی روغن زیاد میپسندد، اما میتواند غذایی فراهم کند با همان لذت اما با روغن کم و سلامت. این رویکرد البته آزمون و خطا دارد و ممکن هم هست به شکست بیانجامد؛ اما بالاخره راه پیدا میشود و سلیقهی واقعیِ جامعه خود را نشان میدهد که لزوماً همان سلیقهی تثبیت شده نیست.
سلیقه تثبیتشده عمومی با سلیقه واقعی جامعه چه تفاوتی دارد؟
تفاوت زیادی با هم دارند. اینکه برای جلب نظر مخاطب باید به سلیقهی تثبیتشدهی عمومی تن داد، از تنبلی و باور غلط ما فیلمسازان میآید. میگوییم عموم مردم چنین سلیقهای دارند که همان سلیقه تثبیتشدهی عمومی است اما پرسش این است که عموم مردم را چه کسی تعیین میکند؟ آیا فیلمساز محصول دیگری در اختیار مخاطب قرار داده که او جنس دیگری از لذت را هم تجربه کند و سپس حق انتخاب داشته باشد؟ سلیقه عمومیای که در ذهن فیلمساز در سطح سخیفتری قرار دارد و من منکر وجودش نیستم کل مخاطبان سینما نیستند و عموم دیگری هم وجود دارد که این سریالها و فیلمها را نمیبینند؛ با محصولِ متفاوت چهبسا گروهِ دیگری از مخاطبان پیش بیایند. در ایران خیلیها فیلمها و سریالهای خارجی را دنبال میکنند و با سبکها و ژانرهای مختلف آشنایی دارند و اصلاً مخاطب سینمای ایران نیستند؛ لزوماً جزو خواص هم نیستند، بلکه تماشاگرانیاند جدی، که خوراکشان را در محصولاتِ ما نیافتهاند ولی حتی اگر به همان سلیقهی عمومی تثبیتشده هم قائل باشیم، میپرسم ما چه کاری برای تغییر و ارتقای سطح سلیقهی جامعه انجام دادهایم.
من در ساخت «شبکه مخفی زنان» تلاشم این بود که در عین جلب نظر عموم، مخاطبان متفاوت در لایههای مختلف از تماشای سریال لذت ببرند و در عین توجه به عمومِ تثبیتشده با حفظِ کیفیت، گروهِ دیگری را هم به تماشا دعوت کنم. اینکه یک اثر سینمایی یا تلویزیونی کمدی است و برای مخاطب عام ساخته شده به این معنا نیست که دیگر کیفیت اهمیتی ندارد. کمدی ساختن به معنای بیتوجهی به دکوپاژ، دنبال کردن شوخیهای کلامیِ بیهوده، بداههگوییهای سطحی بازیگران و... و در یک کلام، «بیکیفیتی» نیست.
ساختار سریال «شبکه مخفی زنان» به شکلی است که میتواند مخاطب را به یاد سینمای وودی آلن بیندازد، آیا از این کارگردان در ساخت سریال الگو گرفتهاید یا خیر؟
گستردگی قصهها و موقعیتها به من امکان میداد که به یک شکل اجرایی وفادار نباشم. فیلمهای دیگرم هم شکلِ اجراییِ ثابت ندارند، «صدای آهسته» هیچ ارتباطی با «خداحافظ دختر شیرازی» ندارد یا «پسران دریا» و «خسته نباشید!» فیلمهایی رئالیستی هستند که هیچ ارتباطی با «گذر موقت» ندارند. گرچه ممکن است حال و هوا در همهی این آثار مشترک باشد اما در اجرا به یک قالب مشخص وفادار نبودم.
درباره تأثیرپذیری از دیگر فیلمسازان باید بگویم من متعلق به نسلِ ممنوعیتِ ویدئو هستم و فیلم خارجی برای ما معدودی در سینما بود و باقی در تلویزیون آنهم با سانسور فراوان. در نتیجه من هر فیلمی که بر پرده سینماهای ایران اکران میشد را میدیدم و شکلگیریِ سواد بصریِ من از همین فیلمها بود. بعدها که توانستم فیلمهای خارجی را ببینم به بعضی شباهتهای موجود بین سینمای خودمان و فیلمهای خارجی پی بردم و البته بسیاری فیلمها را هم یگانهی سینمای خودمان یافتم. نمیتوانم بگویم که از فیلمسازی خاص الگو گرفتهام؛ در هر سکانس هرآنچه نیاز بوده را مدنظر داشتم.
فیلمسازان ما در سالهای اخیر برای پرداختن به مسائل زنان در جامعه به سراغ دوران قاجار و پهلوی رفتهاند. این رویکرد به دلیل پیچیده و بحرانی بودن مسائل روز است یا این دوره تاریخی پتانسیل بالایی برای بیان این مسائل فرهنگی دارد؟
علاوه بر این دو موضوع، دلیل سومی هم وجود دارد و آن سانسوریست که امکانِ بررسی تاریخِ حال را به فیلمسازان نمیدهد. گاه سانسور اجازهی جلوی دوربین بردنِ مسائل روز اجتماعی و سیاسی را با نگاهِ مستقل نمیدهد. نمونه واضح این وضعیت، «آشغالهای دوستداشتنی» است که وقایع سال ۱۳۸۸ را روایت میکرد و حرفش این بود که همهی ما ایرانیان یک خانواده هستیم. اما فیلم در نهایت پس از پنج سال توقیف، اکران شد. وقتی امکانی برای بیان نگاهِ منتقدانه نباشد فیلمساز برای بیان اندیشههایش به مسیر دیگری سوق داده میشود. این گزینه باعث میشود از حال به تاریخ برگردیم و در تاریخِ تلخِ این سرزمین، قصههای دراماتیک و تراژیک بسیار میتوان یافت؛ از جنگ جهانی اول، دوم، قحطی سال ۱۲۹۸ و کودتای پس از آن، تا شرایط اجتماعی فعلی همگی پر از فضاهای دراماتیک است.
رجوع به تاریخ برای نقد ساختار سیاسی میتواند کارکردی امروزی داشته باشد اما فکر نمیکنید در نقد فرهنگی اثر کمی عقبتر از زمان خود میشود؟ مثلِ زنِ دومِ میرزا که خرافاتی است.
همین الان با جستجویی در اینترنت میتوان به افراد زیادی دسترسی پیدا کرد که فال میگیرند و درآمدهای بالایی هم دارند و این نشان میدهد که مراجعهکنندههای زیادی هم دارند که اتفاقاً به دلیلِ قیمتِ بالا، مشتریانش لزوماً از طبقهی ضعیف یا کمسواد جامعه نیستند.
بدون شک خرافات مسئلهای فقط مربوط به گذشته نیست. چنگ زدن به باورهای ماورایی (جدا از باورهای دینی مقدس) اتفاقاً برآمده از یک جامعهی ناعادل است. اگر شما بدانید ستم در حقتان را میتوانید با مراجعه به دادگاه بگیرید نیازی ندارید دست به دامان فال و رمل و اسطرلاب شوید. زمانیکه شما از امکانات بشریِ فراهم شده برای زندگیِ بهتر (مثل عدالت، برابری و...) بهرهمند نیستید به خرافات روی میآورید. تا زمانیکه شرایط درست و برابرِ زیست اجتماعی فراهم نباشد، خرافات در اندازهی بالایی وجود خوهد داشت.
«شبکه مخفی زنان» ممیزی هم شد؟
با سانسور قطعا مواجه هستیم. باورتان میشود حزب نازی، موسیلینی، استالین و نامهایی از این دست جزو مواردِ سانسور باشند؟! باورتان میشود کلمهی مظلوم جزو موارد سانسور باشد، همچنین هیولای قلعهی سنگباران؟ تا پیش از اتفاقات اخیر، این سریال با کمترین سانسور محتوایی پخش میشد. دو یا سه مورد سانسور بود که من را آزار داد، یکی از تیتراژ سریال که علیرغم آنکه تکخوانیِ زن نبود، تکخوانیِ زن میشنیدند و اجازه ندادند. ولی دیگر موارد چندان آزاردهنده نبود. اما در روزهای اخیر انگار تمامِ عزمشان را جزم کردهاند برای پاره پاره کردنِ سریال و نمیدانم چه اتفاقی قرار است برای «شبکه مخفی زنان» رخ دهد.
شخصیت اصلی سریال «شبکه مخفی زنان» مردی است که چندین همسر دارد و این زنان هر کدام ویژگیهای اجتماعی و اخلاقی خاصی دارند که به نظر میرسد قصد داشتید هر کدام را نماینده یک قشر از جامعه زنان معرفی کنید. انتخاب این شخصیتها بر چه اساس شکل گرفته است؟
ما در انتخاب شخصیتها به رنگآمیزی فکر کردیم و علاوه بر ویژگیهای شخصیتی حتی در انتخاب بازیگران هم به فیزیک و جنس صدا توجه داشتیم. همسر اول که متمول است، دیگری که باورهای خرافی دارد، دیگری علم سنتی دارد و چهارمی که از طبقه ضعیف است. طبیعتاً این رنگآمیزی تنها در ظاهر نیست و در معنا هم مستتر است.
برخی منتقدان جنس بازی بازیگران این سریال را غلو شده دانستهاند. این بازی خاصی که برخی آن را غلوشده میدانند انتخاب شما بر اساس ساختار سریال بود؟
ناتوانیهای فنیِ سینمای ما (به غیر چند فیلمِ این سالها) همچنین تمایل کارگردانان به تکرارِ آثارِ موفقِ فیلمسازانِ واقعگرا، امکانِ تجربه در گونههای دیگر را از سینمای ما گرفته است. به تبع این وضعیت ما منتقدانی داریم که سینمای ایران را تنها با واقعگرایی میشناسند. من در دو فیلم «خسته نباشید» و «پسران دریا» کاملاً پیرو بازی واقعگرا هستم یا خودم در «خیلی دور خیلی نزدیک»، «کودک و فرشته» واقعگرا بازی کردهام. بازی باید همخوان با کلیت ساختمان اثر طراحی شود و من نباید به دلیل اینکه امروز واقعگرایی مد است باورپذیری را فقط در واقعگرایی بدانم. بازی بازیگر اگر در ساختمان این فیلم میگنجد درست است و اگر ارتباطی با ساختمان اثر ندارد بازی اشتباهی است.
قصه «شبکه مخفی زنان» در دوران پهلوی روایت میشود، تا چه اندازه کلیت اثر که درباره تشکیل یک کانون بانوان است با واقعیت مطابقت دارد؟
در آن سالها انجمنها و تشکلهایی از این دست وجود داشته و فعالیت میکردند اما اینکه در سریال «شبکه مخفی زنان» شاهد هستیم سندیّتِ تاریخی ندارد ولی نمونههای مشابه در سالهای قبل و بعد وجود دارد.
علاوه بر جنس بازی خاصی که بازیگران دارند، طراحی کاراکترهای زن در این سریال هم کمی متفاوت است. آیا جای خالی یک زن باهوش و مستقل در «شبکه مخفی زنان» را احساس نمیکنید؟ به عنوان مثال در این سریال حتی زنی که آناتول فرانس خوانده هم شخصیتی عجیب یا کمهوش به نظر میرسد؟
شاید این نمونه خاص به این دلیل که دیالوگ اصلیاش سانسور شد، اینگونه به نظر میرسد اما با مرور شخصیتهای زنِ «شبکه مخفی زنان» میبینید که همهشان هوش و استقلال دارند. نمک کمدی را نباید با کمهوشی اشتباه بگیریم، این ویژگی در مردان سریال هم وجود دارد. درباره زنان به عنوان مثال به همسر اول زنبورکچی اشاره میکنم که تمام اعتبار مرد از او به دست آمده، زن دوم فردی خرافاتی است که باید در قسمتهای بعدی بیشتر با او آشنا شویم، زن سوم یک زن مستقل است و عطاریاش را اداره میکند و زن چهارم هم کسی است که بین برادرانش مستقل و قدرتمند است.
نباید عجیب بودن را که خاصیت فضای کمدی است با عقبمانده بودن اشتباه بگیریم. این حاصل واقعگراییست در صورتیکه این شکل از سینمای کمدی تا حدی غلو دارد و اگر آدمها عادی باشند دیگر فضای کمدی شکل نمیگیرد. علاوه بر شخصیتها طراحی صحنه هم کمی اغراق دارد و مخاطب هیچگاه یک رنگ عادی در دیوارها مشاهده نمیکند.
«شبکه مخفی زنان» سریالی کمدی است که نگاهی به جایگاه زنان در جامعه دارد و انتقاداتی درباره نگاههای فرهنگی و سیاسی به آنها دارد. این مسئله را امروز در کشور ما چقدر جدی میدانید و سینما در چنین موضوعی چگونه میتواند نقشی سازنده ایفا کند؟
در بخش غیر سفارشی و حتی در چند موردِ سینمای سفارشی، سینماگران ما به سراغ دغدغه و مسئله زنان رفتهاند. در تاریخ کشور ما حقوقِ زنان در مواردی موردِ ظلم واقع شده؛ از مواردی چون طلاق و حق تحصیل و غیره... با این حال و با وجودِ این شرایط از قدرت درونی زنانمان کاسته نشده؛ زنان ایرانی بسیار قوی هستند و این قدرت آنها را وارد جنگی کرده که اگر به پیروزی برسد دراماتیک است و اگر به شکست، تراژیک. در فیلم «روسری آبی» زنی میبینید که عشق را حق خود میداند. قهرمانانِ فیلمهای بهرام بیضایی اغلب زن هستند، در «شبی که ماه کامل شد» زنی برای زندگیاش در شرایطی وحشتناک مبارزه میکند. فیلمسازان زن ما معمولاً به این مسائل پرداختهاند. اما در سینمای کمدی به دلیل محدودیتها معمولاً بار کمدی بر دوش مردان است و نمونههای اندکی مثل «همسر» و «خواستگاری» مهدی فخیمزاده را میتوان مثال زد. اصولاً موقعیتِ انسان مورد ظلم واقع شده دراماتیک است و طبیعتاً سینما هم به این فضای دراماتیک توجه داشته است.
تا امروز چه بازخوردی از مخاطبان «شبکه مخفی زنان» داشتید؟
خوشبختانه تا امروز بازخوردهای خوبی در قشرهای مختلف داشتهایم و امیدوارم در ادامه هم شاهد این بازخوردهای مثبت باشیم.