روحانیت کوچه و بازار / بخش اول
فضل الله صلواتی
پژوهشگر دینی و استاد دانشگاه
روحانیون غیر وابسته همان مردم کوچه و خیابانند و معترضند!
آنها که مطالعاتی در اسلام و قرآن و زندگی امامان داشتهاند، آگاهند که اسلام دین: رحمت، عطوفت، مهربانی، انسانیّت، عدالت و آزادی است.
در تظاهرات و اعتراضهای اخیر، در خصوص فوت «مهسا امینی» دختر کردستانی و به دنبال آن خونهای دیگر و بازداشتهای گسترده و وقایع زندانها و درگیری معترضان و برخوردهای امنیتی با آنها و اهانتها که به مقامات ایران انجام شد، همه باعث تأسف و نگرانی بود و کشتار در شاهچراغ شیراز بر غمها افزود.
متأسفانه دیده شد که در مواردی نسبت به روحانیون و برخی عمامه به سرها اهانتهایی انجام گردید و چون تعدادی از سران نظام در سلک عالمان دین بودهاند، دیگر روحانیون خارج از حکومت را نیز مورد آزار و اهانت قرار دادند، چه از داخل و چه خارج. در صورتی که اکثر روحانیون کشور، همانند دیگر مردمان از عدم مدیریت حکومت و خشونتها و گرانی و تورم و فساد بسیار و اختلاسهای کلان، رنج میبرند. هیچ عمامه بر سری چه شیعه و چه سنی، برخوردها با معترضان را تأیید نمیکند، همان دغدغههایی را که دیگر مردم دارند، آنها هم دارند. فقط وابستگان به حکومت و برخی خطیبان هستند که آنها هم به ندرت مدافع خشونت بودهاند.
اخیرا در برخی مجامعِ روحانی در اصفهان و قم حضور داشتم که همه از وضع پیش آمده نگران و ناراضی و معترض بودند.اکثر طلبهها و اساتید حوزههای علمیه در کمال سادهزیستی و قناعت و مناعت طبع و بدون درآمد کافی زندگی میکنند. در این تورم و گرانی طاقتفرسا که به مردم و کشور تحمیل شده آنها نیز بیبهره نیستند و چه بسیار دزدان صدها و هزارها میلیارد تومانی و دلاری که در داخل زندان و یا در خارج زندان هستند که جامعه را به فساد و تباهی کشاندهاند و کسی شعاری علیه آنها سر نمیدهد، و آنها خاطری آسوده دارند.
روحانیت چون دیگر اقشار مردم: دانشجویان، کارمندان، کارگران، معلمان، بازنشستگان، کشاورزان و ... با گرانی و تورم دست و پنجه نرم میکنند. آنها هم در ادارۀ زندگی، تأمین مخارج فرزندان، دارو و درمان، غذا و لباس و تهیه جهیزیه دختران، درمانده و خجالت زدهاند.
چه بسیار روحانیونی که از واقعه رژی در زمان ناصرالدین شاه، در برابر استعمار انگلیس از جمله میرزای شیرازی ایستادگی کردند و سپس عالمان آزادیخواه مشروطه را به وجود آوردند. رضاشاه با خشونتهای خود از آنها انتقام گرفت و مشروطه را فرمایشی کرد. باز در نهضت ملی شدن صنعت نفت، عالمان دین پیشرو بودند، در تمام مساجد و منابر صحبت از ملی شدن نفت بود و بیرون کردن استعمار از ایران و حمایت از دکتر مصدق، در آن زمان یکی از روحانیون بزرگ اصفهان به نام آیت الله زندکرمانی، کتابی دربارۀ نفت، نوشت و مردم را با اینکه اکثر بیسواد بودند آگاه میکرد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، اکثر عالمان شهر اصفهان در منزل آیت الله ارباب جمع شدند و نامهای تنظیم کردند و امضا نمودند و میخواستند که دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه دکتر مصدق اعدام نشود و آیت الله خادمی نامه را به قم نزد آیت الله بروجردی بردند، که ایشان برای نکشتن دکتر فاطمی اقدام و وساطت کنند، چون شاه از وجود چنین درخواستی مطلع شد، شبانه سیدحسین فاطمی را در حال مریضی و تب به جوخۀ اعدام سپرد.
متأسفانه قبل از کودتا در مرداد ۳۲ که شاه از ایران فرار کرد، تودهایهای نفتی یا انگلیسی که در تظاهرات ملی شدن نفت شعار میدادند: نفت شمال باید به شوروی داده شود، نام روحانیون هر محل را روی تیرهای چوبی چراغ برق مینوشتند. یعنی: هر کدام را بعد از پیروزی انقلاب کمونیستی، به این تیرها به دار میکشیم! یادم هست که در اصفهان نام آیات: ارباب، زند کرمانی، خادمی، محمدرضا جرقویهای، اشنی، صهری سدهی، میرزا رضا کلباسی، ابطحی و ... بر تیرها بود. با این ترفند، روحانیت و مردم، از صحنۀ مبارزه کنار کشیدند و از حاکمیت کمونیستها نگران شدند و در نتیجه کودتای ۲۸ مرداد به پیروزی رسید و آخوندهایی که مصدقی ماندند، امثال آیات: زنجانی، طالقانی، کلباسی و ... زندانی و یا تبعید شدند، آیت اله کاشانی را هم محدود و محصور کردند.
در انقلاب اسلامی سال ۵۷ همۀ روحانیون برای احیای استقلال و آزادی و عدالت و حاکمیت مردمی و مردمسالاری جلو افتادند و در برابر گلولههای مزدوران شاه سینه سپر کردند و شهدایی برای خدا و سعادت ملت ایران تقدیم داشتند. در همه جا با استبداد شاهی مبارزه میکردند و زندانهای شاه، علاوه بر دانشجویان و روشنفکران، قشر وسیعی از طلبهها و اساتیدشان در زندان و یا تبعید بودند، به این امید که با رهبری امام خمینی، جامعهای سالم و زنده و پیشرو بسازند و شاهد بودیم که فرصتطلبانی خشن به میدان آمدند و بسیاری از آقا و آقازادگان که توانستند از آب گل آلود ماهی بگیرند، که گرفتند و امثال آیات: طالقانی، منتظری، مطهری، بهشتی و هاشمی را منزوی یا شهید کردند.
در جنگ تحمیلی نیز ناظر بودیم که عمامه بهسرها با رزمندگان در جبههها حضور فعال داشتند و جانشان را در راه خدا و حفظ وطن فدا کردند. آنها از بالا تا پایین هیچگاه ساکت نبودند، حق را میشناختند و از آن دفاع میکردند و با شهادت خود، جان را بر سرعقیده و ایمان میگذاشتند.
روحانیون غیروابسته، همان مردم کوچه و خیابانند و با معترضان همراه و همگام و همصدا هستند، فریادها و نالهها و اعتراضهای آنها به گوش نمیرسد، رسانههای خارجی به اعتراضها و نامههای آنها بها نمیدهند و چه بهتر که ندهند. رسانههای خارجی موارد اهانت به آنها را پخش میکنند. باشد که همۀ بینندگان را از مذهب و شریعت و مبلغان دینی بیزار کنند، در آن صورت میتوانند نفوذ بیشتری در جامعه داشته باشند./ ادامه دارد