سیدهاشم هدایتی فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتگو با مستقل:
لجبازیهای سنگدلانە ایران را به نابودی خواهد کشید
هدایتی میگوید: هیچ آدمی در عذرخواهی خفیف نشده است، یاد بگیرید از تعللها و تخلفات عذرخواهی کنید. شما که میگویید قرآن خواندە و نهج البلاغه خواندهاید تواضع داشته باشید! این لجبازیهای سنگدلانە ایران را به نابودی خواهد کشید.
امیرحسین جعفری
اعتراضات اخیر ایران ابعاد مختلفی داشت و زوایای پنهان این جامعه چند بعدی را برملا کرد.
جامعهای که نسل جوان آن ناشناخته و زنان آن، نامحسوس و متغیرهای فرهنگی و اجتماعی مورد بیتوجهی قرار گرفته بود. برخی سرآغاز انحراف از شعارهای انقلاب و دوری از وجه آزادیخواهی آن را، در دهه ۶۰ و ۷۰ میدانند که عملا اوج حاکمیت اصلاحطلبان بوده است. چپهای سنتی یا اصلاحطلبان کنونی بسیار پیشتر و بیشتر از اصولگرایان به نیازهای نسل جدید و حقوق زنان بیتوجه بودند و در دوره اقتدار خود از حل و واکاوی معضلات این اقشار چشمپوشی نمودند.
اخیرا تعریضی به بهزاد نبوی شده که مصاحبه چریک پیر با روزنامه هممیهن دستاویز این مخالفتها قرار گرفته است.
مناقشه برخی از بدنه اصلاحطلبان با رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحات سوژه گفتگوی ما است. جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با سیدهاشم هدایتی فعال مدنی و عضو سابق سازمان مجاهدین انقلاب که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
صحبتهای اخیر آقای بهزاد نبوی مبنی بر عدم همراهی با شعارهای معترضین، انتقادات بسیاری را به دنبال داشت. بنظر شما به عنوان یک عضو سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، اصلاحطلبان به چه علت تمایل به همراهی با مطالبات نسل جوان را ندارند؟
تحلیل این قضایا مقداری فراتر از اظهار نظر آقای مهندس نبوی یا اشخاص دیگر است. همهی ما انسان هستیم و در جامعه زندگی میکنیم و کم و زیاد با تاریخ و جوامع آشنا هستیم و میدانیم این یک سنت انکارناپذیر انسانی و اجتماعی است که جوامع هموارە در حال تغییر هستند. با تغییر نسلها، نگاهها و علایق و انتظارات و خواستهها تغییر میکند و اگر جامعهای نخواهد این تغییرات را به رسمیت بشناسد دچار مشکل و چالش جدی انسجام خواهد شد. مگر نسل من و نسل قبل از من هم که بخشی از آنها هنوز هم در حاکمیت قرار دارند، نگاه و تمایل و خواست و ارادهی نسل های قبل از خود را به رسمیت شناختیم؟ یادمان رفتە است سال ۵۷ رهبر انقلاب بە صراحت فریاد کشید که پدران و مادران ما چه حقی دارند برای ما حکومت تعیین کنند و قانون تعیین کنند؟ خوب الان نسلهای بعد از ما هم همین حرف را میزنند. مشخص است اگر نسل انقلاب ۵۷ تغییرات را نپذیرد اختلاف سلیقهها و اختلاف خواستهها به جنگ و دعوا کشیده خواهد شد. از سال ۷۶ به این طرف که حلقههای فکری اصلاحطلبی در ایران شکل گرفت اگر نسل انقلاب کرده ضرورت این تغییرات را درک میکرد مثل سایر کشورها تغییرات آرام میتوانست اتفاق بیفتد تا کار به جایی نرسد که مردم و به ویژه جوانان وارد خیابان شوند و به این روزها برسیم. اما واقعیت این است که از سوی حاکمان انسداد فضا و بستن منافذ برای تغییر اتفاق افتاده است. طبیعی است جامعهای که منفذ برای نفس کشیدن نداشته باشد منفجر میشود؟ تجربه بشری میگوید انقلاب زمانی رخ خواهد داد که منافذ افکار و اندیشه و تغییر را بسته باشید. شاید اگر از سه دههی قبل این تغییرات در خواستها و سلیقهها و علاقهها به رسمیت شناخته میشد به این روزها نمیرسیدیم. الان هم هر کسی نخواهد این خواست فراگیر تغییر را درک کند و هنوز فکر کند مدیران دو و سه نسل پیش حق دارند در مورد این نسل و حتی نسلهای بعدی تحمیل عقیده کند، وقوع این اتفاقات طبیعی است. گرچه آقای نبوی و دوستان دیگر چه اصلاحطلبان چه اپوزیسیون و چه احزاب منزوی که کنار زده شدهاند و آدمهایی که حذف شدهاند و چه همهی این زنان و جوانانی که خواستههایی دارند، در یک طیف هستند اما نمیتوان آنان را یکدست تلقی کرد. شاید باورتان نشود در این سیستم فردی مثل مهدی نصیری وجود داشته که یک زمانی موضعگیریهای تند محافظه کارانه داشت اما الان اینگونه نظرات خود را تعدیل کرده و به درک بخشی از تغییرات رسیده است! شما روزنامه جمهوری اسلامی را با روزنامه تندرو جوان مقایسه کنید! همین قیاس نشان میدهد در قاب جمهوری اسلامی هم طیفهای مختلفی هستند و بعضا تغییر را پذیرفتهاند؟ البته به جز کسانیکه صرفا به دنبال قدرت هستند. در طیف طرفداران تغییر هم همه معترض هستند اما شیوهها متفاوت است. از تاجزاده تا نبوی و احزاب مختلف اصلاحطلب که حتی شنیدم یکی از آنها به دلیل همدلی با معترضان اخیرا توقیف شده است.
نوع نگاه بهزاد نبوی اگر در کنار معترضین قرار نگیرد، در کنار حاکمیت نیز قرار نمیگیرد. با وجود این تضاد، آیا نگرش معتقد به سیاستورزی رسمی مانند اصلاحطلبان در میان تضاد بین معترضین و حاکمیت از بین خواهد رفت؟
آقای نبوی با روش اصلاحطلبی کلاسیک این تحلیل را کردەاند و گفتەاند من با معترضین شعار مشترک ندارم. این تحلیل نیز گناه نیست بالاخره آقای نبوی میتواند مثل خودش فکر کند و نباید حتما همراه شعارهای جوانان باشد.
کسانی هم که امروز در خیابانها هستند و متاسفانه از سوی حاکمیت برچسبهای بدی به آنها میخورد، معلوم است که با آقای نبوی متفاوت و متضاد هستند. این تفاوت ایرادی ندارد اما ناتوانی در درک این مسائل و اینکه فکر کنیم هنوز با نسخههای قدیمی میتوان ادامه داد، تفکر معیوبی است زیرا اینگونه نیست. در دوره اصلاحات تمرکز روی انتخابات آزاد بود اما الان اصلا بحث انتخابات مطرح نیست. شاید ریشه تحولات هم همین بیتوجهیها به خواست اصلاحطلبان باشد که از سال ۸۴ به بعد ایده انتخابات آزاد به حاشیه رفت و جوانان نتوانستند چهرههای نزدیک به تفکر خودشان را انتخاب کنند. اما حاکمیت تغییرات اساسی را نپذیرفت تا رسیدیم به امروز که جوانان با شعارهای تند و ساختارشکن به خیابان آمدهاند. من فکر میکنم فقدان نگرش استراتژیک در برخی دوستان اصلاحطلب باعث بلاتکلیفی و چنین اظهارنظرهایی میشود. در درون حاکمیت هم که با قحطی نگرش استراتژیک مواجه هستیم. انگار این آقایان ۴ سال دیگر و دو قدم دورتر از خودشان را نمیتوانند پیشبینی کنند. در حالیکه سنتهای بشری به ما دیکته میکنند که هر کسی آینده را نبیند و دورتر را درک نکند و با نگاه استراتژیک همه عوامل تاثیرگذار بر مناسبات اجتماعی را نبیند، بازنده است. من به عنوان کسی که دلبسته انقلاب و نظام بودم و برای آن جانفشانی کردم و زمانی هم امیدوار به اصلاح بودم امروز ابدا از وضعیت راضی نیستم من سیدهاشم هدایتی صراحتا اعلام میکنم که رسیدن به وضعیت فعلی هرگز مورد خواست و انتظار من نبوده و نیست...
آقایان مسئول شما به تغییرات مدنظر مردم گوش ندادید مردم را عصبانی کردید، طبعا از آدم عصبانی هم انتظاری نیست! نگذارید این اتفاقات ادامه پیدا کند و کار به جایی برسد که کسی نتواند آن را جمع کند. ادامه این حوادث در تمام نقاط ایران اگر متوقف نشود بدتر خواهد شد. باید مردم و جوانان را راضی کنید. خواستههای عقلی و عرفیشان را به رسمیت بشناسید. مملکت مال همه مردم است.
بنظر شما نسل جدید دیگر از سیاستورزی رسمی عبور کرده و با رویهای جدید مواجه شده است؟
اتفاقاتی که کف خیابانها میافتد به باور برخی، از جای دیگری سازماندهی میشود اما این همه ماجرا نیست انچه اصل است و نیازمند توجه؛ این که در هر حال این معترضها کسانی هستند که از اصلاحطلبان و حتی اپوزیسیون هم عبور کردهاند و میگویند شما فقط حرف میزنید ما ناراحتیم و حتی اندک مطالبات ما را هم به نتیجه نرساندهاید.
به نظر من اگر کسی مقابل اصل قضیه تغییر و خواست تغییر بایستد و با بهانههای غیرواقعی بخواهد به اعتراضات بنگرد فقط به پیچیدهتر و پرهزینه شدن مسائل کمک کردە است و کشور را دچار مشکلات لاینحل میکنند.
این روزها همه بدنبال راهحلی برای عبور از بحران میگردند و راهکارهای متعددی مطرح میگردد. با این وجود چه باید کرد؟
سخنم با دولتمردان این است: اگر کسی نخواهد با نگاه استراتژیک آینده را ببیند بازنده است. چرا میخواهید یک سرزمین سوخته برجای بگذارید؟ هیچ آدمی در عذرخواهی خفیف نشده است، یاد بگیرید از تعللها و تخلفات عذرخواهی کنید. شما که میگویید قرآن خواندە و نهج البلاغه خواندهاید تواضع داشته باشید! این لجبازیهای سنگدلانە ایران را به نابودی خواهد کشید.
مخاطب حرف من همە طیفهای فکری و سیاسی موجود است. باید این روزها خیلی مراقب باشید و تغییر را به رسمیت بشناسید. باید برای شروع تفاهم، یک مسئول رده بالا از صدمه دیدگان عذرخواهی کند. باید صراحتا اعلام کنید صدای مردم را شنیدهاید؛ در گام دوم دانشگاهها را موظف کنید، احزاب را موظف کنید تا با معترضان کف خیابان به ویژه زنان و جوانان حرف بزنند و آرام آرام شروع به تغییر باب میل نسل جدید کنید. یک زمانی نسل ما به یک قانون رای دادەایم اما اینها امروز آن را نمیخواهند. این قانونها غیرقابل تغییر نیستند.
کسی که فکر میکند قانون غیرقابل تغییر است بە منطق جوامع انسانی جاهل است. من به عنوان یک آدمی که برای این انقلاب تلاش کردهام امروز در حال ناامید شدن از عقلانیت هستم. این آقایان با ۹۰ سال عمر چرا کوتاه نمیآیند اما از یک جوان انتظار دارند کوتاه بیاید؟ شما باید عذرخواهی کنید و آمادگی برای تغییر پیدا کنید در غیر این صورت این مملکت را به نابودی میکشانید.
اگر بخواهم یک پیشنهاد استراتژیک و اساسی برای برون رفت از این چالش ناشی از گسل عمیق ملی ارائه دهم خواهم گفت: "مجلس کنونی را که نسبتی واقعی با مطالبات ملی ایرانیان ندارد را منحل کنید و یک انتخابات آزاد و زودرس برگزار کنید و به هر کسی ـ در هر جای دنیا و با هر فکر و عقیده ـ که شناسنامه ایرانی دارد اجازه دهید به عنوان انتخاب شونده و انتخاب کننده مشارکت داشته باشد" شاید این اقدام مانع مصیبت دیگر و انقلاب دیگری بشود!