کد خبر : 109868 |

شرایط فرسایشی کشور را تهدید می‌کند

قدیر گلکاریان

استاد دانشگاه

 

 

هر روز که می‌گذرد، علیرغم ادعاهای مسئولین و برگزاری میزگردهای تلویزیونی که فاقد حضور نمایندگان مردم معترض است، حاکمیت هنوز نتوانسته است کشور را به آرامش واقعی سوق دهد. هر روز که می‌گذرد، آتش خشم معترضان (شما بگویید اغتشاش‌گران و فریب‌خوردگان رسانه‌های خارجی) بیشتر و بیشتر می‌شود. گویی ناامیدی مردم به درجه‌ای رسیده است که دیگر راه بازگشت و اصلاحی را باور ندارند.

هر چند فوت مهسا امینی و بروز اعتراضاتی که با فوت دختر کردستانی وسیله‌ای شد تا مسائل قومی، مذهبی بیش از هر جریان دیگر حاکم بر شرایط شود، ولی در طول این مدت مشخص گردید که درد جامعه مسائل قومی و مذهبی نیست و آنچه در رسانه‌ها و یا نوشتارهای تحلیلی داخل و خارج دیده می‌شود، ریشه در آزادی‌های فردی و جنسیتی دارد. از سوی دیگر، بی‌رنگ شدن شعارهای قومی و مذهبی در جریان وقوع اعتراضات نشان می‌دهد که ملت ایران بیش از اینکه دنبال اهداف دیگران در تجزیه ایران باشند، صرفاً به دنبال تغییرات اساسی در رعایت اصول دموکراسی و رسیدن به سطحی معقول و نسبتاً مطلوب از زندگی و آزادی هستند. 

نکته بسیار مهمی که نباید از کنار آن عبور کرد و زنگ خطری است برای همه آحاد کشور اعم از ملت و یا دولت؛ گسستگی بین نظام و مردم است که به مرور در حال شکل‌گیری است. عدم خاموش شدن اعتراضات علیرغم برخورد فیزیکی و یا دستگیری‌های متعدد نتوانسته است، تپش قلب هیجانات حاکم بر اعتراضات را کاهش دهد. این خود یکی از خطرات بسیار مهمی است که می‌رود کشور را از هر حیثی دچار فرسایش تدریجی کند. 

گرچه به نظر می‌رسد، تب و تاب اعتراضات که در روزهای آغازین وجود داشت، کاهش یافته است ولی ادامه اعتراضات به صورت حضور گسسته در خیابان‌ها، فریادهای مردم معترض با شعارهایشان در پشت‌بام‌ها، تجمعات سالم ولی با شعارهای هنجار‌شکنانه، بوق زدن‌های جمعی خودروها در خیابان‌ها، یا حادثه خونین کرج و نهایت خصومت و دشمنی با نیروهای پلیس و غیره، نشان از جدیت خطر دارد و اگر چنین پیش برود، نیروی انتظامی علیرغم ادعای فرماندهان عالیرتبه این بخش از مکانیزم قدرت و انتظام که مدعی هستند مردم از آن‌ها راضی و متشکر است، روز به روز دورتر خواهد شد و این بار بازوهای دیگر نظامی وارد عمل خواهد شد که تلاش بسیاری از برنامه‌ریزان در بروز انقلاب در کشور به خاطر همین است. یعنی سعی می‌کنند به نحوی پای سپاه را به میدان بکشانند و سپس شکاف عمیق میان ارتش و سپاه را مسجل سازند و بحران اجتماعی را به شکل بحران امنیتی بدل کنند. 

اگر عوامل وابسته و مداخله‌جویی را در بروز این اعتراضات دخیل بدانیم باید بپرسیم که چرا جامعه از درون و قلباً لبیک‌گوی این وابسته‌ها و مداخله‌جوها شده‌اند؟ چه شده است که هر روز که می‌گذرد و علیرغم درک شرایط ناهنجار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی در کشور، بخشی از مردم (عمدتاً نسل جوان) هنوز به صدا و خواسته این وابستگان و مداخله‌جویان پاسخ می‌دهند؟ اگر کسانی هم ساکت و نظاره‌گر هستند در واقع بخش خاکستری جامعه در این روند محسوب می‌شوند که خطر را صد چندان می‌کند. خوش‌بینی بس است!

 آقایان، مادامی که نتوانید صدای مردم و به ویژه نسل جوان را بشنوید، به پای خود تیر می‌زنید. هر چند این جمله ثقیل است! از تهدید و ارعاب بپرهیزید. بیایید به نحو معقولی زمینه را برای آشتی ملی و فضاسازی برای نسل معترضی که حرفی برای گفتن دارند ایجاد کنید تا روز به روز با ریخته شدن خون‌های به ناحق، آتش دامان همه را نگیرد. 

با اینکه دولت اعتراف به ناکارآمدی و عدم درک شرایط نکرده است ولی به نظر می‌رسد که ریشه‌های اعتراضات در سطح زنان و نارضایتی عمیق مردم در بیان شعار "زن، زندگی، آزادی" هنوز از سوی خیلی از مقامات و تئوریسین‌های نظام یا قابل درک نبوده و یا آن را گذرا تصور می‌کنند و تحلیل درستی از آن ندارند و یا نمی‌خواهند داشته باشند. به طوری که خصومت صدها هزار نفر از مردم را که به نحوی برای امرار معاش در فضای مجازی کسب و کار راه انداخته بودند، فراهم می‌سازند. اگر از سال‌ها پیش، به جای خوش‌باوری نسبت به سیاست‌های غلط خود، به فکر اشتغال و امید به آینده در بین جوانان بودید، نه مهاجرت‌های خطر‌آفرین رخ می‌داد، نه فرار سرمایه‌ها، و نه حتی جوانان در سطح خیابان بودند. به زور هم از خانه می‌کشیدندشان که بیایید قیام کنید، کسی حاضر نمی‌شد که به سعادت، رفاه و آرزوهایش پشت پا بزند. پس می‌توان گفت که موتور محرکه شرایط کنونی سیاست‌های غلط دولتمردان بوده است.

عزیزان مسئول در کشور، گیریم که تظاهرات موجود با مدیریت و دخالت اسرائیل غاصب و آمریکای جنایتکار و عوامل مزدور شکل می‌گیرد؛ آیا هیچ به این فکر می‌کنید که اگر همین تظاهراتی که هر روز به نحوی- هرچند در سطح کوچک و حتی به اذعان برخی در حد ۲۰۰ هزار نفر- رخ می‌دهد، کشور را در بحران جدی قرار داده است؟ مگر یادتان رفته است که چند هفته پیش و قبل از وقوع صحنه‌های تظاهرات از جوزف بورل گرفته تا مورفی، از اولیانوف گرفته تا سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، از مقامات اروپایی گرفته تا کشورهای گروه صنعتی 7 معترف به این بودند که توافق برجام در یک قدمی است؟ وقیحانه‌تر اینکه، کنستانتین سیمونوف، مدیر صندوق امنیت ملی انرژی روسیه از ادامه تحریم‌های غرب علیه ایران اظهار خرسندی کرده و مدعی است که در شرایط کنونی ایران سفره رنگینی برای سرمایه‌گذاری‌های روسیه در بخش انرژی خواهد بود که روسیه را از بحران اقتصادی نجات خواهد داد.

حالا ببینید در عرض چند هفته چه بودیم و چه شدیم!

مگر یادتان رفته که موضع‌گیری ایران به قدری قوی بود که حتی بایدن بارها مقامات اسرائیلی را که برای منصرف کردنش راهی کاخ سفید شده بودند تا مانع در امضای برجام شوند، پشت در می‌گذاشت؟ مگر یادتان رفته که همه معترضان و اپوزیسیون کوچک و بزرگ از اینکه ایران با توافق به قدرت مالی و سیاسی و استحکام لازم خواهد رسید، نگران بودند و میزگردهای تحلیلی تشکیل می‌دادند. مگر ندیدیم که از اتاق‌های فکری سیاسی معروف همچون ویلسون، کارنگی، ایرانولوژی و ... دیگر نه به تغییر نظام که به افق آینده همکاری با ایران فکر می‌کردند؟

حالا بیاید وضعیت کنونی را بررسی کنیم. وزیر خارجه آمریکا از عدم امکان رسیدن به توافق بحث می‌کند ... ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا از عدم امکان رسیدن به توافق به این زودی با ایران سخن به میان می‌آورد ... وزرای خارجه کشورهای غربی در فضای مجازی برای زنان ایران و اعتراضات برنامه‌ریزی آشکاری را مطرح می‌کنند ... برخی از زنان و مقامات عالیرتبه در کشورهای مختلف به حمایت از قیام زنان ایرانی موهایشان را می‌برند ... هنرمندان و ورزشکاران و اشخاص معروف جهانی هر کدام به شکلی موضوع اعتراضات ایران را به نحوی در حفظ موضوع روز در سرخط اخبار قرار می‌دهند ... شورای امنیت در واکنش به اعتراضات جلسه می‌گذارد ... جو بایدن به صراحت اعلام می‌کند که ایران را آزاد می‌کنیم!

آیا هنوز به خود نیامده‌اید؟! اعتراضات ایران بسیار متفاوت از قیام بهار عربی و یا پارامترهای برنامه‌ریزی برای انقلابات مخملی است. شاکله و تمایلات موجود در اعتراضات کنونی ریشه در نفرت، حسرت، آرزو دارد. سه رأسی از مثلث که در صورت عدم توجه به آن‌ها، به برمودای نظام بدل خواهد شد. 

وقایع چند هفته نشان می‌دهد که جامعه معترض؛ از ناکارآمدی دولت‌های موجود در طول سال‌های گذشته و فساد انکارناپذیر در درون حاکمیت که کشور را به بحران‌های متعدد اقتصادی با مدیریت ناقص سوق داده، می‌نالند و آن‌ها را به پای روحانیون می‌گذارند. تصور می‌کنند که دیکتاتوری دینی حاکم شده است. در اینجا باید گفت که سکوت مراجع دینی و عدم موضع‌گیری منطقی آنان در تحلیل شرایط نیز مزید بر علت شده است. جبهه‌گیری برخی از مسئولانی که تنها یک جمله‌شان التهاب جدیدی را به جامعه وارد می‌کند، زخم‌های رو به التیام را می‌خراشد و باید تریبون را از دست آن‌ها گرفت.

شورای عالی امنیت ملی باید به این نتیجه برسد که بسیاری از تحلیل‌ها و ارزیابی‌های ارائه شده از سوی نهادهای دولتی و یا مستقل نادرست و یک‌طرفه و حتی ناقص است. بیایید نظرسنجی بی‌طرفانه‌ای انجام دهید تا درد جامعه را بدانید و نسبت به آن نسخه پیچی کنید. شرایط به مرحله‌ای رسیده است که با زور و تنبیه نمی‌شود وضعیت را آرام ساخت. درک درست از وضعیت آن است که شرایط گفتمان ملی و آشتی ملی فراهم شود. با بگیر و ببندها و ضبط گذرنامه‌ها، بردن افراد متعدد اعم از نویسنده تا روزنامه نگار و هنرمند و تذهیب اخلاق و نصیحت کارساز نیست. بیایید آن‌هایی که معترضند، حرف‌هایشان را بشنوید. این جمله را با حروف درشت می‌نویسم که درک شود: "هر روز که می‌گذرد، معترضان عاصی‌تر، شجاع‌تر و نترس‌تر می‌شوند. مداخله‌جویان راهکارهای نوینی را به بوته آزمایش می‌گذارند تا به نتیجه برسند. نیروهای انتظامی در میان خانواده خود با چالش‌های جدی و موضع‌گیری روبرو خواهند شد. جامعه به تشتت و دو دستگی سوق خواهد یافت." این یعنی سرآغاز سراسیمگی و متوسل شدن به زور که اقتدار را به تدریج از بین خواهد برد. 

بارها در نوشتارهایم به رابطه اقتدار و مشروعیت نظام سیاسی پرداخته‌ام و بار دیگر تأکید می‌کنم که اقتدار سیاسی یک نظام متکی به مشروعیت ملی و حمایت قاطبه مردم است. جایی که یک نظام سیاسی از سوی جامعه تحت امر خود به چالش کشیده شود، مشروعیتش زیر سوال می‌رود و دیگر اعتباری در نزد دولت‌های دیگر نخواهد داشت. عدم ایمن‌سازی بدن، زمینه‌ساز تضعیف در برابر هر ویروسی است!