مرتضی مبلغ فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتگو با مستقل:
خطر بزرگ برای یک حکومت، کاهش اعتماد عمومی است
مبلغ میگوید: خطر و کابوس بزرگ برای یک حکومت باید کاهش شدید و یا از دست رفتن عنصر اعتماد در جامعه باشد. در فضای بیاعتمادی هیچ اقدام موثر و سازندهای مورد پذیرش قرار نمیگیرد و با سوءظن به آن نگاه میکند و اصلاحات سخت خواهد شد.
امیرحسین جعفری
شاید برای نخستین بار باشد که پس از یک بحران جدی برخی مسئولین دم از اصلاح میزنند آن هم از تریبون رئیس مجلس!
اما به واقع اصلاحات مدنظر چهرههای مطرح سیاسی درون حاکمیت با آنچه اصلاحطلبان در نظر داشتند و با آنچه جامعه مطالبه میکند تا چه حد در تضاد و تا چه حد واقعی و تا چه حد قابل اجراست؟ از سوی دیگر از بین رفتن عنصر اعتماد در جامعه باعث شده چندان توجهی به صحبتهای این چنینی مسئولین نشود و جامعه چنین ادعاهایی را شعارگونه تحلیل کند.
به جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با مرتضی مبلغ فعال سیاسی اصلاحطلب، که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
رئیس مجلس مطرح کرده که ساختارها و روندها نیازمند اصلاحات هستند؛ اصلاحاتی که قالیباف از آن حرف میزند تا چه حد تحلیل شخصی او و تا چه حد نظر کل حاکمیت است؟ آیا مجموعه حاکمیت به این نتیجه رسیده که باید اصلاحاتی صورت بگیرد؟
من نمیدانم چقدر از این مواضع شعار و نمایش است و تا چه حد واقعیت دارد. منظور ایشان مشخص نیست که اصلاحات مطرح شده چیست؟ اصلاحات واقعی است یا ادامه رویکردهای اشتباه قبلی است که ریشه مشکلات امروز هم هست. آنچه در آن تردید نیست ضرورت اصلاح برخی ساختارها و رویکردها و روندها و سیاستها است که اگر انجام نگیرد شرایط وخیمتری بر کشور حاکم خواهد شد. حاکمیت هیچ چارهای ندارد جز اینکه برخی خطاها و انحرافها را در گذشته بپذیرد و آگاهانه و صادقانه دست به اصلاحات واقعی و موثر بزند.
بنظر شما اصلاحات مدنظر مجموعه حاکمیت در چه حوزههایی بروز و ظهور پیدا میکند و آیا به علت تضاد درونی در مجلس و دولت، مشخصا تضاد جبهه پایداری با دیگر اصولگرایان، این نوع اصلاحات قابلیت اجرایی خواهد داشت؟
بهتر است که پیش از روشن شدن منظور آقایان از اصلاحات گمانهزنی در این مورد نکنیم، البته برخی سخنان متعارض که در این روزهای پر التهاب از تریبونهای مختلف توسط برخی مسئولین مطرح میشود ناامید کننده و تخریب کننده است. باید هر چه زودتر قوه عاقلهای در حاکمیت که انشالله چنین قوهای وجود داشته باشد باید توسط اطلاعرسانی رسانهها، مشکلات را بپذیرد. اما اینکه تضادهای درونی در مجلس و دولت را مانع اصلاحات دانستید گرچه حرف درستی است اما اگر آقایان بخواهند در همین وضعیت کنونی ادامه دهند اوضاع در تمامی عرصهها روز به روز وخیمتر خواهد شد. لذا هر چه زودتر باید اراده منسجم در مسئولین مبنی بر اصلاح ساختارها شکل بگیرد و با مشارکت گسترده نخبگان و صاحبنظران و فعالان سیاسی و مدنی به مرحله اجرا در بیاید.
تحولات یک ماه اخیر تا چه حد در نظر مسئولین تصمیمگیرنده تاثیر داشته است؟ آیا جامعه به این نتیجه رسیده است که عبور از سیاستورزی رسمی نتایج بهتری خواهد داشت؟
اگر در گذشته برخی اصلاحات واقعی رخ داده بود بدون تردید با شرایط وخیم امروزی مواجه نمیشدیم. جوانان و مردم نیز در نتیجه مشکلات و نارساییهای وسیع امروز دست به اعتراضات گسترده نمیزدند. دشمنان قسمخورده کشور هم اینگونه فرصت و امکان یکهتازی را پیدا نمیکردند. پس ببینید اینکه به اصلاحات بیتوجهی شده، و تاخیر در پذیرش انحرافها و انجام اصلاحات واقعی چه خسارتهای جبران ناپذیری را تاکنون در پی داشته است و ادامه روندهای قبلی شرایط خانمانسوز جدی را در پی دارد. جامعه وقتی هیچ اصلاحی را پیش روی خود نمیبیند متاسفانه سیاستورزی رسمی را کنار میگذارد و مطالبات خود را از راههای دیگر دنبال میکند که نمونه آن را این روزها مشاهده میکنیم.
از بین رفتن عنصر اعتماد در جزء و کل جامعه یکی از چالشهای امروز است که باعث شده حلقه پیوند دهندهای میان سیاستورزی رسمی و معترضین وجود نداشته باشد؛ برای حل این بحران و ایجاد پیوند برای گفتگو میان مردم با حاکمیت و جریانات سیاسی چه باید کرد؟
خطر و کابوس بزرگ برای یک حکومت باید کاهش شدید و یا از دست رفتن عنصر اعتماد در جامعه باشد. در فضای بیاعتمادی هیچ اقدام موثر و سازندهای مورد پذیرش قرار نمیگیرد و با سوءظن به آن نگاه میکند و اصلاحات سخت خواهد شد.
مهمترین عامل بیاعتمادی در جامعه نیز رفتارهای بخش تندروی حاکمیت نسبت به جامعه است. رفتاری مانند نادیده گرفتن اقشار وسیع جامعه، خودی و غیرخودی کردن، رویکردهای حراستی و امنیتی در حوزههای مختلف و بخصوص در دانشگاهها و مدارس و مراکز فرهنگی و اجتماعی، سختگیریهای بیمورد سیاسی و غیرسیاسی، حذفهای گسترده در جامعه، برخوردهای تبعیضآمیز، کتمان حقایق و یا برعکس نشان دادن حقایق، عدم عذرخواهی مسئولان، مبتلا شدن مسئولان و خانوادههایشان به رانت و فساد، و برخی مشکلات دیگر که این رفتارها جامعه را به تدریج به بیاعتمادی عمیق مبتلا میسازد که نتیجه آن فاجعهبار خواهد بود. راه حل همه اینها پذیرش فوری رفتارهای اعتمادسوز گذشته و حرکت در جهت جبران آنهاست.
باید خیلی سریع حاکمیت رویههایی را که منجر به بیاعتمادی شده است را بپذیرد و با مردم صادقانه مواجه شود و سعی کند در جهت جبران آنها حرکت کند.
وضعیت اخیر تا چه حد ناشی از عدم توجه به مطالبات نسل جوان در حوزه فرهنگ و سبک زندگی است و تا چه حد ناشی از تحولات معیشتی؟ آیا با یک اعتراض معیشتی مواجه هستیم یا یک تحول فرهنگی؟
وضعیت موجود ناشی از عوامل متعددی است که به تدریج انباشته شده و عوامل معیشتی و فرهنگی بخشی از آنهاست. متاسفانه علیرغم تاکیدهای پی در پی اندیشمندان و صاحبنظران، و به دلیل بیتوجهی به دغدغهها کشور با وضعیت فعلی مواجه شده است.
در این بین انتقادات قابلتوجهی نیز به اصلاحطلبان میشود که در میان مطالبات و اعتراضات جامعه جایی نداشتند و اعتمادی نیز به آنها نشد؛ بنظر شما اصلاحطلبان در کجای این مطالبات قرار میگیرند و چه نقشی میتوانند بازی کنند؟
تاریخ جمهوری اسلامی شاهد بارزی است که میانگین جامعه ایران روی هم رفته طرفدار جدی مشی اصلاحطلبان بوده است، چون جامعه به این ادراک رسیده که کمهزینهترین راه برای پیشرفت همین مشی اصلاحطلبانه است. مشکل اساسی این است که وقتی جریانهای درون حاکمیت به تدریج همهی راههای اصلاح را مسدود میکنند و تعصب سرسختانه نشان میدهند، جامعه را مجبور میکنند نتیجه دیگری بگیرد. مشکل مردم با اصلاحطلبان نیست هنگامیکه حاکمیت در برابر مشی اصلاحطلبانه حتی بصورت حداقلی انعطاف نشان میداد چه غوغایی بر سر صندوقهای رای بر پا میشد و چه حماسهها و اعتمادهایی آفریده میشد. نتیجتا بخشی از مشکل ناشی از انسدادی است که برای اصلاحطلبان و جامعه ایجاد شده است. برای مردمی که تحمل وضعیت را ندارند اگر راه اصلاحات را بسته ببینند، راههای دیگری را انتخاب میکنند که نتایج آن مشخص است. اگر آن بخش تندرو در حاکمیت، دست از رویکردهای خسارتبار بردارد و راههای خوب را بپذیرد تردید نکنید جامعه به مشی سازنده اصلاحطلبی باز خواهد گشت. اصلاحطلبان نیز باید در راستای تحقق مطالبات مردم و کاهش رنجهای آنها حداکثر تلاش خود را بکنند تا حاکمیت متقاعد شود که اصلاحات سازنده و موثر را بپذیرد.