«برای» اینکه دیر نشود
یداله اسلامی
دبیرکل مجمع نمایندگان ادوار مجلس
"برای" روایتی ساده و شنیدنی از خواستهای مردمی است که جانشان از دیده نشدن، شنیده نشدن، درک نشدن و از همه مهمتر تحقیر شدن به لب رسیده است. فریاد اعتراض آمیخته به خشم، پیامد همهی رخدادهایی است که سهم مردم را به هیچ انگاشته و با زبان خطبه و خطابه هر چه را خواسته گفته و خموشی مردم را دلیلی بر توانایی خود انگاشته است. کسانی که سالها هر راهحلی را برای از میان برداشته شدن مشکل نه تنها نادیده گرفته، بلکه بر آن شوریدهاند و سخن هیچ کارشناسی جز مداحان قدرت را نشنیدهاند. توانایی خود را در درک مشکلات از هر کس و هر گروه دیگر برتر دانسته و دیگران را به کجفهمی و وابستگی متهم کرده است. برای یکدست کردن جامعهای پویا، متکثر و پرسشگر همهی توان خویش را به کار بسته و پویایی و توان جامعه را از یاد برده است.
زبان مفاهمه و گفتگو را واگذاشته و اقتدار خویش را، به تسلیم واداشتن مردم به هر شیوه و روش از خشونت زبانی و رفتاری و میدانی جستجو میکند. روزی که گفته شد شما در خیابان باسایهها مبارزه میکنید و خاکریزهای شما در ذهن مردم یکی یکی در حال فرو ریختن است، فرصت اندیشیدن به این پیام روشن و نجاتبخش را از خود دریغ داشتند. روزی که پیام آشتی ملی فرستاده شد، ارزش این پیام و زمان آن، خواسته و یا ناخواسته به خوبی دریافت نشد. حالا ترانهای ساده با عنوان "برای" همهی تبلیغات و هیجانهای ساختگی را درهم شکسته است و باز هم برخی نمیخواهند باور کنند که زمان دیگر شده است و زمانه هم دیگر. رجزخوانیهای بیحاصل درمان دردی چنین گسترده و غمی چنین ژرف نیست. گسترش خشونت هم آتشی است که ارمغان آن ویرانی و باز هم خشونت است. کسی که سودای وطن دارد ناگزیر به آزادی و آبادی و زندگی دور از اندوه مردم هم دل بسته خواهد بود. شجاعت، برخورد با مردم جان به لب آمده نیست. شجاعت پذیرش واقعیتها و تن دادن به خواست مردم است. هرچند چاپلوسان این را عقبنشینی و شکست دانسته و آن را درنیابند. تصمیم خردمندانه در هنگامهای چنین توفانی، گزینش مسیر کمزیانتر و پرهیز از راه پرخطرتر است. تدبیر و خردورزی بایستی جایگزین هیجان و رجزخوانی شود و خردمندان و اندیشمندان و کارشناسان به یاری فراخوانده شوند. حاکمان از یاد نبرند روزی که به سرای حکومت راه یافتند، جوانانی بودند که از میدان مبارزه بر دوش مردم توان و قدرت یافتند. راه را بر جوانان برای بروز خلاقیتها و تواناییهای آنها باز کنند. به این بیاندیشند که با مردم این سرزمین چه کردهاند که برای طلب اندکی آزادی سینههای خود را در برابر گلوله سپر میکنند. این تصویرها اگر چه نشانهای از شجاعت و دلیری بسیار است و تحسین همگانی را به دنبال دارد، ولی نشان دهندهی رنج و درد بزرگ بر جان و دل این فرزندان میهن هم است که با مرگ هم شوخی میکنند و یا مرگ را بهتر از زندگی میدانند. راستی چرا پس از اندکی سخن از گفتگو و دوست داشتن مخالفان در میدان که میتوانست نشانهای از درک بهتر واقعیت و زمینهای برای تغییر در رفتار حاکمیت باشد به یکباره ورق برگشت و در بر همان روش گذشته چرخیدن آغاز کرد؟ این رفتار رازی را در خود نهان دارد که نمیتوان ساده از آن گذر کرد. صدای مردم اگر چه دیرهنگام شنیده خواهد شد ولی گاهی خیلی دیر میشود!