کد خبر : 108565 |

مرجعیت رسانه‌ای رسانه‌های وطنی!

علی نظری

سردبیر 

 

 

ایران با بزرگترین آمار مهاجرت روزنامه‌نگاران حرفه‌ای به اقصی نقاط جهان از یک رکورد تاریخی در عرصه مطبوعات و اطلاع‌رسانی جهان برخوردار است.

با کمال تاسف طی دو دهه گذشته چوب حراج بر سرمایه‌های اجتماعی خویش بویژه در حوزه رسانه زده‌ایم!

اواخر دهه هفتاد شاهد هژمونی مطبوعات آزاد و مستقل در سپهر سیاسی کشور بودیم.

نقطه عطف این هژمونی را می‌توان در بهمن ماه ۱۳۷۸ و در جریان انتخابات مجلس ششم به وضوح مشاهده کرد.

لیست ۳۰ نفره مطبوعات در تهران توانست هر ۳۰ کاندیدای خویش را روانه پارلمان نماید.

این مهم در حالی اتفاق افتاد که احزاب قدرتمند اصلاح‌طلب نظیر جبهه مشارکت، کارگزاران، همبستگی، مجمع روحانیون مبارز و بقیه هیچکدام نتوانستند ۳۰ کاندیدای خویش را از حوزه انتخابیه تهران روانه خانه ملت کنند.

 

اعتماد شگرف مردم به مطبوعات آزاد و مستقل بیانگر تاثیرگذاری رسانه‌های اصلاح‌طلب در لایه‌های مختلف جامعه ایرانی بود.

بعد از انتخابات مجلس ششم نخستین اقدام تمامیت‌خواهان به علمداری سعید مرتضوی منجر به تعطیلی و توقیف ده‌ها روزنامه گردید.

متعاقب تعطیلی روزنامه‌های دوم خردادی صدها روزنامه‌نگار شریف و حرفه‌ای از کار بیکار شدند.

به این ترتیب موج اول مهاجرت روزنامه‌نگاران متخصص به خارج از کشور در ابتدای دهه هشتاد رقم خورد.

در واقع نظام قضایی وقت با هدایت مهاجرت روزنامه‌نگاران حرفه‌ای به شبکه‌های ارتباط جمعی مستقر دراروپا و آمریکا گام اول تحویل مرجعیت رسانه‌ای داخل به خارج از ایران را استارت زد.

در این ایام همکاران بسیار خوبی که از افتخارات روزنامه‌نگاری ایران بودند بناچار و برخلاف میل باطنی، بخاطر مهیا نبودن حداقل شرایط کاری، توانمندی حرفه‌ای خویش را مصروف بنگاه‌های خبری پرآوازه غربی نمودند و جامعه ایرانی محروم از خبرگان حوزه رسانه در داخل، برای تعقیب تحلیل و خبر، مخاطب رسانه‌های خارج از کشور شدند.

متاسفانه سال ۸۸ و بعد از اعتراضات باز هم تمامیت‌خواهان بیشترین فشار را بر اصحاب رسانه آوردند و متعاقبا فاز دوم مهاجرت روزنامه‌نگاران توانمند به رسانه‌های ینگه دنیا کلید خورد.

به این ترتیب در رسانه‌های داخلی دچار فقر نیروی حرفه‌ای روزنامه‌نگاری شدیم و عملا میلیون‌ها مخاطب ایرانیِ رسانه‌ها را تقدیم شبکه‌های فارسی زبان خارج کردیم.

تندروهایی که مسبب بروز این فاجعه بودند شروع به فرافکنی کردند، که چرا فلان روزنامه‌نگار جذب ایران اینترنشنال، بی بی سی، رادیو فردا، صدای آمریکا و ... شده اند.

اما هرگز به علت ستاندن مرجعیت رسانه‌ای، رسانه‌های وطنی نپرداختند. 

به این ترتیب این فضا نهایتا در اختیار چهره‌ها و نهادهای امنیتی قرار گرفت و نفرات حرفه‌ای که هنوز دل در گروی وطن داشتند ناچار به قطع ارتباطات با همکاران و نزدیکان خود شدند. 

 

امروز که تغییرات عمیق فرهنگی و اجتماعی ایران، مسئولین را شوکه کرده و به وقایع کف خیابان به چشم حوادث غیرمترقبه می‌نگرند، برخی نشان از مجله‌ی تایم می‌دهند که ۸ سال قبل در سال ۲۰۱۵ نمایی از ۱۰ سال آینده ایران داده و پرسیده بود آیا جامعه ایران تغییرات را قبول می‌کند؟ 

ظاهرا حوادث این روزها توسط جامعه‌شناسان، روزنامه‌نگاران، مردم‌شناسان و آینده‌پژوهان پیش‌بینی و ارزیابی شده بود اما در ایران همچنان متولیان حوزه رسانه و مسئولین امنیتی بدنبال یافتن و مجازات خبرنگاران و فعالان سیاسی هستند که به عنوان متهمانِ حوادثِ امروز معرفی کنند. شاید موج سوم تعطیلی رسانه‌ها و مهاجرت خبرنگاران در پیش است تا با خالی کردن فضای رسانه از تتمه خبرنگاران حرفه‌ای نفس راحتی بکشیم. سپس با افسوس، توجه و علاقه مردم عادی و عامی به شبکه‌های فارسی زبان و رسانه‌های الکترونیک را نشانه سرراست تهاجم فرهنگی بخوانیم و از خبرنگاران بدون پیشکسوت انتقاد کنیم که چرا و چطور قادر به ساخت برنامه‌ و مستندی در حد و اندازه رسانه‌های برون‌مرزی نیستند.