تلۀ روسیه بالاخره کارگر افتاد
سیدقائم موسوی
تحلیلگر سیاسی
در کشاکش جنگهای جهانی اول و دوم، ایران اعلان «بیطرفی» کرده بود. سیاستی که به زعم تصمیمگیرندگان آن میتوانست کشور را از شعلههای جنگهای ویرانگر در امان نگاه دارد.
در عمل دُوَل متخاصم هیچکدام به این سیاست ایران وقعی ننهادند و کشور به اشغال بیگانگان درآمد. بهانهها و دلایل اشغالگران صرفاً توجیهاتی بیش نبودند و شرایط میدانی جنگ ایجاب میکرد که کشور اشغال شود و آنها هم بدون توجه به استراتژی بیطرفانه این کار را کردند.
سیاستی که در عمل هیچگونه منفعتی برای امنیت و تمامیت ارضی کشور در بر نداشت. آنها اگر با شامهای تیزبین طرفِ برندگان احتمالی جنگ را گرفته و بازی در وسط را رها میکردند، بهتر قادر بودند منافع ملی کشور را تأمین کنند. شاید گفته شود اکنون صحبت از آن زمان آسان است و غبار وقایع و تعارض منافع نمیگذاشت که به سادگیِ ما تصمیم اتخاذ کنند. اما کسانی که مصادر امور را بر عهده داشتند بایستی حداقلی از روند احتمالی امور بین المللی را میدانستند که همین ندانستنها و توهمات باعث آن مصیبتها شده بود.
اکنون و در حالی که شکنندگی رقابتهای بینالمللی و بحرانهای آن مستعد شکلگیری جنگی دیگر در قامتِ جنگهای بینالمللی سابق است به نظر میرسد دوباره ایران تلاش میکند در وسط بازی بایستد و توانِ انتخاب میان طرفین را ندارد. آنچه دلش میخواهد با آنچه به زبان میراند و در عمل انجام میشود متناقض هستند.
بحران اوکراین و مسائل پیرامونیاش از جمله فروش پهپادهای ایرانی به روسیه، نقشِ مسئلۀ حضور آلمانیها در ایران در آستانه جنگ جهانی دوم را تداعی میکند. همانقدر که آن موضوع بحرانزا شد این موضوع نیز میتواند دردسر جدیدی برای افتادن ایران در دلِ بحران ایجاد نماید.
به خوبی مشخص بود که بحران اوکراین فرسایشی و درازمدت خواهد بود. اگر چه شاید پوتین تصور میکرد به سادگی تجاوزش را به جایی میرساند، با تبدیل آن به شمشیر داموکلس و اسباب امتیاز؛ هم بخشی از خاک اوکراین را تصاحب کرده و هم رقبای غربی خود را وادار به کرنش در برابر زیادهخواهیهایش خواهد کرد. رخدادها اما وفق تمایل او پیش نرفتند. آمریکا به خوبی پشت اوکراین درآمد، اروپاییها خود را برای زمستان سخت آماده کردند و از همه مهمتر؛ اوکراینیها عرصۀ میدانی را بر متجاوزین روس تلخ و تیره کردند.
چشمانداز بحران همچنان نامتعین است و به سختی بتوان امیدوار بود که بدون دامنگیر شدن بخشهایی از ترکش آن برای ایران به اتمام برسد. این غیر از استعداد برکشیده شدن تقابل فیزیکی نبرد فراتر از دوگانۀ روسیه- اوکراین است.
تهدیدهای گاه و بیگاه پوتین به استفاده از قابلیتهای هستهای علیه اوکراین و عدم اجتناب اروپا- آمریکا از برخورد متناسب با آن قادر است شعلههای جنگ هستهای را برافروزد. مسئلهای که شاید در کناکنشهای لفظی و در چارچوب بازدارندگی به مرحلۀ اجرایی نرسد اما شبح آن به وضوح جولان میدهد و هر اشتباه محاسباتی از طرفین، بالقوه میتواند جنگی ویرانگر را بر دنیا تحمیل نماید.
به خوبی روشن است که روسیۀ منزوی به شدت تقلا میکرد تا در این تجاوز یکجانبه کشور دیگری را در کنار خود داشته باشد. چالش پهپادها علیرغم انکار آن توسط بخش عقلانیتمحور سیستم زمینهساز عملی شدن این هدف شده است.
با تحریمهای جدید اتحادیه اروپا، روسیه ضمن نارو زدن به فناوری پهپادها و عدم رضایت از کاربردهای عملی آن که هدفش رسمیت بخشیدن به خرید آنها بوده است عملاً ایران را به بحران فراخواند و توانست در عین تثبیت چالشهای ایران با غرب، پای جمهوری اسلامی را در باتلاق بحران فرو ببرد.
هم تحریمهای گذشته را تثبیت کرد و هم تحریمهای جدیدی را به بار آورد. این غیر از گرفتن ظرفیتهای گریز از تحریم جمهوری اسلامی میباشد. اینگونه مثل آنچه در سوریه گذشته بود بخشی از هزینههای جنگ را با ایران تقسیم کرد.
تردید نداشته باشید چنانچه بنا به هر علتی بحران تجاوز روسیه به اوکراین فراگیر شود و به جاهای باریک بکشد، پروندۀ پهپادها؛ ایران را در کام بحران فرو خواهد برد، بحرانی که با کمی عقلانیت میتوانستیم از فرصتهایش استفاده یا حداقل از شعلههای آن دور باشیم و بیهوده در کنار روسیه قرار نگیریم.
روسیه اما بنا ندارد دست از سر ما بردارد!