کد خبر : 107930 |

محمدعلی ابطحی فعال سیاسی اصلاح‌طلب در گفتگو با مستقل:

فیلترینگ راه را برای مخالفان جدی و خارجی جمهوری اسلامی باز می کند

ابطحی می‌گوید: فیلتر کردن فضای مجازی تنها راه را برای مخالفان جدی و خارجی جمهوری اسلامی باز می کند. وقتی امکان دسترسی توسط جریانات داخلی وجود نداشته باشد راه خبررسانی از مسیر خارجی شکل می‌گیرد و این بحران را بیشتر و پیچیده‌تر می‌کند

امیرحسین جعفری

 

برآمدن نسل‌های جدید نیازمندی به ابزارها و امکانات جدید را به رخ می‌کشد. چنانکه هر چه بیشتر به رفتار دهه هشتادی‌ها نگاه می‌کنیم، وجوه جدیدی از نوع نگاهشان به پدیده‌های مختلف عیان می‌گردد که تا پیش از این چندان به آن‌ها توجهی نمی‌شد. از جمله نگاه آن‌ها به رسانه و مواجهه‌ای که به ذات خبر و کسب آن دارند.

نسل جدید اخبار را از منابع مرسوم از جمله رسانه‌های کاغذی و خبرگزاری‌ها و سایت‌های مختلف بدست نمی‌آورد بلکه پلتفرم‌های الکترونیکی و رسانه‌های دیجیتال منبع کسب خبر و حلقه واسط این نسل با جهان است.  

انقلاب ارتباطاتی که تافلر از آن به نام موج سوم یاد کرده بود، نسل سوم رسانه‌ها که همانا رسانه‌های دیجیتالی بودند را به صورت اجمالی معرفی کرد. به این ترتیب و ظهور رسانه‌های دیجیتال، فضا و ابزارهای مدرن منجر به از دست رفتن مرجعیت رسانه‌های مرسوم شده است.

جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با محمدعلی ابطحی فعال سیاسی اصلاح‌طلب که پیشینه رسانه‌ای دارد و از فعالان فضای مجازی است. در ادامه مشروح گفتگو را می‌خوانیم:

 

 شما شخصی از نسل دهه سی هستید اما مانند جوانان در اینستاگرام و دیگر پتلفورم‌های فضای مجازی فعالیت قابل توجهی دارید؛ با توجه به ارتباطات و شناخت شما از این فضا، فکر می‌کنید مرجعیت رسانه و کسب خبر در میان نسل جوان تا چه حد تغییر یافته است؟ آیا نسل جوان راه دیگری برای کسب خبر پیدا کرده است و رسانه‌های رسمی و مرسوم را کنار زده است؟

بله؛ مرجعیت رسانه که از نظر سخت‌افزاری هم تغییر کرده است و نسل بعد از اینترنت فقط مرجعیت رسانه را تغییر نداده است. مرجعیت زندگی، لایف استایل و ... را نیز تغییر داده و دیگر در چارچوب‌های سنتی قرار نمی‌گیرد. بخاطر اینکه اساسا دسترسی اطلاعاتی در همه حوزه‌ها توسط سیستم مجازی انجام می‌شود. حتی رسانه‌های عمومی‌تر مثل رادیو تلویزیون و روزنامه‌ها هم مرجعیت‌شان از فضا مجازی گرفته می‌شود و بخش عمده خبرها در فضا مجازی مبادله می‌شود و بقیه ابزارها از آن استفاده می‌کنند. جامعه نیز به طرز جدی همینطور است و فضای مجازی در دسترسش است و این فضا اعتماد بیشتری از سوی کاربران کسب کرده است. چون هرکسی می‌تواند خبر مدنظر خود را پیدا کند و محدودیت‌های رسانه‌های حکومتی و رسمی را ندارند و می‌توانند حرف‌های بیشتر و واقع بینانه‌تری بزنند. در این میان فیلتر کردن فضای مجازی تنها راه را برای مخالفان جدی و خارجی جمهوری اسلامی باز می کند. وقتی امکان دسترسی توسط جریانات داخلی وجود نداشته باشد راه خبررسانی از مسیر خارجی شکل می‌گیرد و این بحران را بیشتر و پیچیده‌تر می‌کند. اگر در همین بحران فعلی هر چه سریع‌تر اینترنت باز شود و امکان تبادل آرا وجود داشته باشد بحران کمتری به وجود می‌آورد. اما بالاخره این دیدگاهی است که تصور می‌کنند محدودیت دیگران، امکان موفقیت‌شان را فراهم می‌کند درحالیکه محدودیت به بحران بیشتر می‌انجامد.

فکر می‌کنید فیلترینگ از سوی نهادهای مسئول ناشی از نگرانی آن‌ها بابت حاشیه‌های فضای مجازیست یا مربوط است به تجارت پرسود فیلترشکن و اضافه کردن خرید فیلترشکن‌ها به سبد خانوار؟

طبیعتا در مورد دوم اگر باشد هم اعلام نمی‌شود، اما عملا همینطور است و یکی از بیزینس‌های سودآور فعلی فروش فیلترشکن است. بخصوص که گاهی وقت‌ها در فضای داخلی برای استفاده از بانک هم باید فیلترشکن بخرید نتیجتا تجارت پرسودی است. مشکل اصلی فیلتر کردن این است که نسل تصمیم‌گیر غیر از نسل استفاده کننده از اینترنت است و تصور آن‌ها از اینترنت بسیار متفاوت از جامعه است. وقتی فیلترینگ آغاز می‌شود اعلام بحران مداوم به نسل جوان است.

با این وجود بنظر شما رسانه‌های مرسوم از جمله روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری به چه سمتی حرکت می‌کنند؟

این یکی از بحران‌های فضای رسانه است. ضمن اینکه آدم‌ها در فضای مجازی به دنبال نقطه نظرات مطلوب خودشان می‌گردند و بقیه مداخل نظری را معمولا مسدود می‌کنند و این حلقه‌ی دوست داشتنی خود را تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌کنند و به نوعی این فضای مجازی که می‌تواند اطلاعات را به جهان مخابره کند در قشرهای مختلف از مذهبی تا غیرمذهبی محدود به علاقه مندی‌های خودشان می‌شود که خیلی خطرناک است. این را باید آموزش داد که نظرات دیگران را نیز بخوانند و گوش دهند.

یکی از دلایلی که نسل جوان به رسانه‌های مرسوم و حتی جریانات سیاسی مرسوم دیگر اعتمادی ندارند شاید خودسانسوری این ساختارها باشد و رسانه‌ها و جریانات سیاسی نتوانسته‌اند ارتباط معنایی با فرهنگ دهه هشتادی‌ها پیدا کنند و به همین خاطر می‌بینیم که در اردوگاه اصلاح‌طلبان و اصولگرایان کمتر دهه هشتادی یافت می‌شود؛ نظر شما درباره این گزاره چیست؟

اساسا مسئله‌ی دهه هشتادی‌ها از این نوع سیاست‌گذاری جدا شده است و ادبیات سیاسی و حکومتی و اصلاح‌طلب و اصولگرا و این حرف‌ها دیگر جزء ادبیاتشان نیست. پاسخی هم که از اعتراضات می‌گیرند پاسخ خودشان نیست و برای همین بحران اضافه می‌شود. پاسخ این نسل ضمانت برای داشتن یک زندگی بهتر و آزادی‌های بیشتر و اختیار عمل است. چون پشتوانه این نسل جدی‌تر است و آن پشتوانه فضای مجازیست که توسط مدیران کشور دیده نمی‌شود.