نسلی که نمیشناسیم
فرهاد قنبری
فعال رسانهای
نسلی که در دهههای اخیر و پس از افول آرمانگرایی انقلابی و جنگ به دنیا آمده تا چشم باز کرده جامعهای را مشاهده کرده که هر کس با سگدو و دوز و کلک میخواهد کلاه از سر دیگری برداشته و سفره خود را چرب و نرمتر کند، تا چشم باز کرده با هجوم اخبار اختلاس و دزدی و فساد مواجه شده است، تا چشم باز کرده چشم و همچشمی و شوآف و تلاش برای پس زدن دیگری را دیده است، تا چشم باز کرده پدر و مادری را که تازه چشم و گوشش باز شده و یادش افتاده جوانی و «شیطونی» نکرده را مشاهده کرده است، تا چشم و گوش باز کرده صدا و سیمای مبتذل و این سینمای لوده پرور و دماغ عملی را به عنوان ارزش و زیبایی شناخته است، تا چشم باز کرده یک چیز را دیده و شنیده و آن پولدار شدن به هر نحوی است.
نسلی که با دَنگ و دونگ موسیقی مد شده و برنامههای شبکههای ماهوارهای و اینستاگرام و سریالهای تلویزیون ملی و نظام آموزشی هپروتی رشد یافته است.
حالا این نسل به سن نوجوانی و جوانی رسیده است و هر روز با کنشها و علایق و رفتارهایش نسلهای قبلی را بهت زده میکند. حالا این نسل به بلوغ رسیده رکورد تماشای لایوهای بیمعنی اینستاگرام را میشکند. حالا در صفحه اینستاگرام سلبریتیها و هر کسی که دوست ندارد به راحتی فحاشی کرده و اندامهای جنسیاش را حواله این و آن میکند. نسلی که شعر و موسیقی را با ساسی و تتلو و ... میشناسد. فیلم محبوبش فیلمهای مارول است. ادبیات فارسی و تاریخ و اجتماعی را دروس اضافی و مزاحم میداند. با احترام به بزرگتر و رعایت سلسله مراتب اجتماعی بیگانه است و به راحتی هر چه تمامتر از روابط جنسی و کوک و علف و گل و بدمستی و .. سخن میگوید.
این نسل در همین مملکت زندگی میکند، به زبان مردم همین مملکت سخن میگوید اما زبانی کاملا متفاوت و مخصوص خود دارد.
برای شناخت این نسل [مثل اکثر تحلیلهایمان] به اوهام و تخیلات فضایی روی نیاوریم. برای شناخت این نسل که بزرگترین ویژگی آنها «قربانی» بودن است پاهای خود را بر زمین بگذاریم و با تامل و مطالعه سعی در شناخت جهان ذهنی آنها داشته باشیم.