ادعا میکنید غالب مردم طرفدار حجاب اجباریاند؟ چرا رفراندوم برگزار نمیکنید؟
جان هرکس دوست دارید انقدر واژه صیانت را لجنمال نکنید. فقط بفرمایید گشت ارشاد دقیقا از حقوق چند درصد از جامعه در برابر چند درصد دیگر دفاع میکند؟ ادعا میکنید غالب مردم طرفدار حجاب اجباریاند؟ چرا رفراندوم برگزار نمیکنید پس؟
مستقل آنلاین:
نامه سرگشاده به مدیر عامل روزنامه همشهری
برای قلمتان حرمت بیشتری قائل شوید
جناب آقای محسن مهدیان
سلام علیکم
یادداشت شما در خبرگزاری فارس انگیزهی من برای این نوشتار شد. نمیدانم شما مرا میشناسید یا نه. ۱۵ سال قبل، در محضر بزرگان روزنامهنگاری و مدیریت رسانه که نامشان در تاریخ مطبوعات جاودان است، افتخار معاونت سردبیری روزنامه همشهری را داشتم. نمیدانم آن زمان شما کجا بودید. هرچه گوگل کردم تاریخ تولد شما را هم نیافتم که تخمین بزنم. بگذریم. شاید خیلی از همکاران مطبوعاتی، شما را در جایگاهی نبینند که بخواهند پاسخی بر یادداشت شما بنویسند، اما باور من این است که تنها راه خروج سالم ما از بنبستی که شما و همفکرانتان در کشور ایجاد کردهاید، گفتگوی برابر است. پس مینویسم به این امید.
۱- نوشته اید: «گشت ارشاد یک ضرورت عقلانی است. علت هم روشن است. فرض کنیم مردی برهنه به خیابان بیاید. باید برخورد کرد یا نه؟ حتما جواب مثبت است. همین، یعنی ضرورت قهریه.» و در سطور بعد اشاره کردهاید که در همه کشورها حدودی برای پوشش وجود دارد. سوال: در همه کشورها گشت ارشاد هست؟ یعنی بخشی از نیروهای پلیس در شهر گشت میزنند تا هروقت مرد برهنهای را دیدند دستگیر کنند؟ شما که از حکومتهای نرمال مثال میآورید میشود بفرمایید چه ضرورتی باعث شده پلیس ما چنین اختراع مهمی را ثبت کند؟
۲- نوشتهاید: «ممکن است درباره حد و مرز اختلاف باشد که اینجا فقه پویا، به شرع و عرف توجه توامان دارد... به همین دلیل بزرگان نظام ما ازجمله امام و رهبری تصریح دارند که حجاب الزامی یک ضرورت است.» جان؟ از آن مقدمه چگونه این موخره را میشود نتیجه گرفت؟ استدلالتان شبیه این است: همه آدمها به غذا نیاز دارند. برای همین من و دوستانم کشک و بادمجان دوست نداریم.
۳- نوشتهاید: «گشت ارشاد برای صیانت از قانون و دفاع از حقوق دیگران است نه باحجاب کردن.» جان هرکس دوست دارید انقدر واژه صیانت را لجنمال نکنید. فقط بفرمایید گشت ارشاد دقیقا از حقوق چند درصد از جامعه در برابر چند درصد دیگر دفاع میکند؟ ادعا میکنید غالب مردم طرفدار حجاب اجباریاند؟ چرا رفراندوم برگزار نمیکنید پس؟
۴- نوشتهاید: «دو دسته ظاهرا مخاطبان گشت ارشاد هستند.» جان؟ مگر گشت ارشاد رسانه است که مخاطب داشته باشد برادر؟ چرا کلمه اصلی را استفاده نمیکنید؟ طعمه واژه دقیقتری نیست؟
۵- نوشتهاید: «یک دسته زنان و دخترانی که عرفا شلحجابند. این گروه ممکن است به جهت شرعی حجابشان کامل نباشد اما نکته بسیار مهم و ضروری این است که همان شلحجابی را حجاب میدانند. این گروه اگر فردا بیحجابی هم آزاد شود قطعا همین حجاب را حفظ میکنند.» این مدعا را از کجا آوردهاید؟ وقتی جامعه را با تراوشات ذهنی اداره کنند، نه پژوهش و آمار، وضع همین میشود که هست.
۶- نوشتهاید: «ماموران گشت ارشاد باید در سطح یک معلم دلسوز رفتار کنند که تنبیهاش نیز مدبرانه است.» عجب! یعنی حتما باید مهسا امینی کشته میشد تا به این نتیجه درخشان برسید؟ تمام سالهایی که صدای اعتراض زنان و دختران ما در برخورد خشونتآمیز گشت ارشاد عالم را برداشت، شما کجا بودی برادر؟ یادداشت قبلیات کو؟
۷- نوشته اید: «امروز با یک پدیده امنیتی در مسئله حجاب مواجهیم. اینجاست که باید به همه جزئیات یک جنگ تمامعیار ذهنی و رسانهای و البته امنیتی توجه کرد.» یک سوال: چرا در جمهوری اسلامی، همه چیز، از نان تا فوتبال، از حجاب تا بنزین، از کوفت تا زهرمار امنیتی است؟ یک بار شما و همفکرانتان که همه حاکمیت را قبضه کردهاید از خودتان نپرسیدهاید چرا ما همیشه باید در همه چیز احساس تهدید امنیتی کنیم؟
۸- نوشتهاید: «مردم ما مسلمانند. متدین هستند؛ ولو با حجاب رنگینکمانی. همین یک گزاره به مسئولان ما قوت قلب میدهد که با اقتدار به وظیفه قانونی و شرعیشان عمل کنند... مسیر حق یک طرفه است و بیبازگشت.» اجازه دارم بپرسم این حقی که از آن صحبت میکنید را چه کسی تعیین میکند؟ معیار حق، شما هستید؟ مگر داعش هم خودش را معیار حق نمیدانست و همین را نمیگفت؟ چرا پشت مردم قایم میشوید؟ راحت تر نیست بگویید: حق ما هستیم و هرکس از ما نیست باطل است؟
۹- نوشتهاید: «هرکس مقابل حقیقت مقاومت کند بهزودی مقابل واقعیت قرار میگیرد و جبرا اصلاح میشود.» با تنها جملهای که از یادداشتتان موافقم همین است. اگر این سنت خداست، آن را خواهیم دید. الملک یبقی مع الکفر، و لایبقی مع الظلم.
۱۰- راستی الان دارم فکر میکنم این جمله آخرتان بیان سنت الهی نبود. یک جور تهدید بود. نه؟ بگو چرا هیچ همکار روزنامهنگاری پاسخی به یادداشت شما نداده. ازتان میترسند شاید. اجازه میدهید من نترسم و یک نصیحت برادرانه کنم؟ برای قلمتان بیشتر حرمت قائل شوید.
محمدرضا رجبی شکیب
۲۷ شهریور ۱۴۰۱