جهل مقدس
یداله اسلامی
دبیرکل مجمع نمایندگان ادوار
ژینا! تو از کدام قافله بودی که برای رسوایی جهل و واپسگرایی برگزیده شدی؟! تو زادهی کدام دیار بودی که پرچم رهایی از خشونت مقدس را نه بر سر دست که با بذل جان به خانه خانهی مردمان این مرز و بوم بردی؟ تو چه رسالتی داشتی که با پروازت همآوایی بخشهایی بزرگ از جامعه را رقم زدی؟ در کدامین سوگ این همه همصدایی به گوش رسیده بود که در سوگ تو؟ مرگ تو نویدبخش رهایی از کجاندیشی و بستهانگاری شده است. آنگاه که با مرگ گلاویز شده بود و مرگ پیروز میدان شد، هزاران هزار شعله از آگاهی و هوشیاری و تلاش برای یافتن گمشدههای خویش فروزان شد. هزاران هزار بذر امید به رهایی در جان و روح مردمان افشانده شد. تو جان باختی اما زنده شدی! آنها که ترا کشتند مردند! برای یک بار دیگر مردند! پیش از این هم در میان اندیشههای کهنه خویش دست و پا میزدند. آنها که نگران تار موی دخترکان این سرزمین هستند سالها پیش مردهاند. آنها در خیابانها با سایهها میجنگند و اقتدار خودشان را با چنگ انداختن به سر و موی دختران به نمایش میگذارند و از تحقیر اسیران خویش لذت میبرند؛ در حالی که خود اسیر و بردهی اندیشههای واپس مانده هستند و غرورهایشان دروغین و نشانه شکستهای جبران ناپذیر است. ژینا زودهنگام آرام گرفتی و چشم بر این همه ناروایی و ستم و نابرابری و دروغ و تنگاندیشی و واپسگرایی بستی. ولی تو مشعل امیدبخش جامعهای خواهی شد که پرچم رهایی را برافراشته خواهد داشت. تو میمانی برای ایران، برای رهایی جامعهی ایران از فاجعهی جهل مقدس!