کد خبر : 104424 |

وقتی مبنا حال ظاهری افراد باشد!

حبیب رمضانخانی

فعال رسانه‌ای 

 

در پی واکنش‌های گسترده به مهاجرت فرزند معاون امور زنان رئیس جمهور به کانادا، انسیه خزعلی در واکنش به این انتقادات اعلام کرده: «سفر موقت کاری ایشان، جهت توسعه و پشتیبانی مجموعه دانش بنیانی است که در ایران فعالیت می‌کند و به زودی با اتمام پروژه بازخواهد گشت.»

همواره یکی از شعارهای دولت سیزدهم، مخصوصا قبل از روی کار آمدن، مبارزه با فساد و رانت بود. از سویی یکی از شعارها و اتهامات اصولگرایان نسبت به رقبا و منتقدان، وابستگی آن‌ها به غرب و تفکرات لیبرالی است. حال حاکمیت یک‌دست اصولگرایی، بعد از این حجم شعار و وعده، چنان در عمل دچار تناقض و دوگانگی از حرف تا عمل شده، که حتی صدای طرفداران خودش را نیز برانگیخته است.

در نتیجه، برای پاسخگویی به افکار عمومی و انتقادات مردمی (که اتفاقا خودشان این رسم را در دولت روحانی با فشار و اتهام زنی‌های مختلف جا انداخته و حالا گریبان خودشان را گرفته) شروع به توجیه و فرافکنی کردند.

خانم خزعلی در توجیه مسافرت فرزندشان که بنا به افشاگری «عبدی مدیا» اتفاقا موقت نبوده و چهار سال از اقامت آقازاده می‌گذرد، استفاده از شعار سال «حمایت از تولید دانش بنیان» را بهانه آورده تا به این مهاجرت رنگ جهادی و خدمت به نظام ببخشد! 

گویند نادر شاه افشار را ندیمه و آشپزی شوخ طبع بود. روزی برای شاه غذا، بادمجان (بادنجان) درست کرده و از قضا نادرشاه را خوش آمد و‌ اندر فواید بادمجان نکته‌ها گفت. آشپز با دیدن این قضیه سر ذوق آمده و با کلی تمجید و ذکر خاصیت برای آن، گفته شاه را تایید کرد. گذشت تا چند صباحی دیگر، آشپز مجدد این غذا را برای نادرشاه آماده کرد. نادرشاه آن‌روز کسالتی داشت و غذا را خوش نیامد و در وصف مضرات بادمجان، کلی بدگویی کرد. آشپز ادامه حرف را گرفته و تا می‌توانست از آن محصول بدگویی کرد. نادرشاه برافروخته، به او‌ متذکر شد چگونه است، آنروز در پی تایید من، آنگونه از خاصیت آن گفتی و امروز برعکس آن؟ ندیمه که فرد زیرکی بود، گفت: قربانت بروم، من نوکر شما هستم، نه بادمجان! پس هر چه شما را خوش آید، من همان گویم و پسندم!

 این شرح حال خانم خزعلی و دیگرانی است که بی‌قانونی و هنجارشکنی خود را با توجیهاتی چون، جهاد، خدمت به انقلاب، تولید دانش بنیان و... فرافکنی می‌کنند! عمل این عزیزان مصداق مردی است که در حال ارتکاب عملی زشت، ادرار بر دیوار مردم، مورد مؤاخذه قرار گرفت! گفتند پدر سوخته، چکار می‌کنی، طرف نیز با نکته‌دانی و ظرافت، پاسخ داد: دارم با رد آن شعار مرگ بر آمریکا می‌نویسم!

قابل تامل اینکه، همین جماعت که اینگونه واژگان و اصطلاحات را در جهت منافع خود از معنا و اهمیت تهی می‌کنند، برای تاختن به رقیب و منتقد نیز از این سیاست بهره می‌برند. مثلا در چند سال گذشته، سند ۲۰۳۰ تبدیل به چماقی برای کوفتن بر سر رقیب و منتقد شده است، که در فقره اخیر، دبیر ستاد امر به معروف اعلام کرده: ورود زنان به ورزشگاه اجزای سند ۲۰۳۰ در ورزش است!

نتیجه: اصولگرایان و دلواپسان به تمام آنچه در این سال‌ها آرزو کرده و وعده داده بودند، در قالب حاکمیت یکدست رسیدند. حالا که دیگر رقیب و مشکلی در میان نیست، از آنجایی که بسیاری از ایشان بر تعهد ظاهری و شعار آراسته بودند، در عمل دچار مشکل شده و زندگی و استاندارد دوگانه و باطن آن‌ها نمایان شده در نتیجه رو به بازی با کلمات و اعتقادات مردم آورده و در پی رفع و رجوع آن هستند. ولی برای مردم، مسلما دیگر این توجیهات محلی از توجه و اقناع ندارد. 

امروز برای مردم مسأله است چطور افرادی که مرتب دم از انقلابی بودن و بصیرت می‌زنند، حتی بر اعضای خانواده و مشاوران و نزدیکان درجه یک خود، از اکبر طبری، عیسی شریفی، قاسم مکارم و حالا آقازاده این خانم، اشراف و کنترل ندارند؟ قابل تامل اینکه چرا هیچ عذرخواهی، پذیرش و استعفایی انجام نشده و مرتب توجیه و بازی با کلمات را برای ماندن در خدمت به مردم! برمی‌گزینند؟

در ضمن، با این توجیهات، اگر اظهار کردند، فرزندشان به شرق کانادا مهاجرت کرده، نه غرب منفور! تعجب نکنید!