نکبت ملی و نکتهها
بابک ابراهیمی
استاد دانشگاه
اندر سرِ خود هوای عشقی دارم
از سوز دلم هوای عشقی دارم
از عشق مگو که حاصلش سوختن است
در سوختنم صفای عشقی دارم
خانم سارا فلاحی، نماینده صریحاللهجه ایلام در مجلس شورای اسلامی خودروی ملی را نکبت ملی خوانده است اما باید دید که این نکبت ملی - که محدود به خودرو نیست - چه ریشههایی دارد؟
نخست باید در نظر آورد که اختلاسکنندگان کلان در این کشور آدمهای کمهوشی نیستند، در سلسلهمراتب و ردههای بالایی حضور دارند و اوضاع را به خوبی رصد میکنند، از آنچه مافیای خودروسازی یاد میشود، یا نظام ربوی بانکداری مطلعند و به همان نظام قدیم غارت یا تالان روی میآورند تا در رقابت با نکبتسازان، سهم اصلی خود را از این سفره گشوده ببرند و البته امیدواریم از این سهم برده راضی بوده باشند و مبادا قلب سنگشان شکسته شده باشد. پیشتر، در فقدان نظام درست، ارزشهای اجتماعی بخشی از تودههای ملت - اجداد معرفتی اختلاسکنندگان - از جمله به میزان حضور در راهزنیها و آبادیزنیها و غارتها برمیگشت و برای مثال اگر جوانی برای خواستگاری دختری میرفت، پدر دختر از تعداد دفعات شرکت در غارتها میپرسید و هرچه دفعات غارت بیشتر، شانس موفقیت خواستگار نامحترم بیشتر بود. گویا عدهای نامحترم تلاش میکنند تا شاید کم کم حجم اختلاسها و غارتهای مدرن معیار و ارزش گردد، آنچه در میان عوامالناس وطن به زرنگی معروف است.
در جوامع مترقی، الزام به «حاکمیت قانون» و برابری افراد جامعه در برابر قانون اصل است، هر چند میتوان به قانون، آزادانه اعتراض کرد و در قانون بازنگری کرد ولی اصل حاکمیت قانون به جای حاکمیتهای سلیقهای محل مناقشه نیست.
«رجوع به علم و دانش» به جای شبیه یا غیر، اصل دیگر جوامع مترقی است. دانش، بنیان پیشبرد امور است. یک حقهبازی رایج جاافتاده در جامعه ایرانی داخل و خارج از کشور که متأسفانه حساسیت بالایی هنوز ندارد، آنست که افراد تخصص در رشتهای خاص دارند ولی در رشتهای دیگر که فرسنگها دور از تخصصشان است، اظهار نظر و فضل و حتی به صورت رسمی تدریس مینمایند و گواهی و مدرک صادر میشود. آموزش این افراد نکبتی نکبتساز هیچ ارزش علمی و بدردخوری ندارد هر چند کتابها خوانده باشند و در گوگل ساعتها جستجو کرده باشند و مطالبی را سر هم کرده به هم بافته و تافته باشند. یافتههای تخصصی و روشها و الگوهای علمی به همین سادگی نیست که نکبتها اینگونه برای جامعه و ملک و ملت و مملکت، موذیانه نکبت سازند. آنان (عوام دارای مدارک بالا و نکبتزا) از غفلت جامعه نهایت سوءاستفاده یا به اصطلاح عوامانه خود زرنگی میکنند.
ساخت اتومبیل بیتردید نیاز به دانش فنی دارد ولی وقتی در فرایند اقتصاد ملی قرار میگیرد ناگزیر از کاربرد علم اقتصاد و متأثر از عوامل دیگر است. رقابت، به فراهم کردن عدالت در زمینه اقتصاد و بالا بردن کیفیت و کاهش قیمت هر محصولی کمک میکند که برمیگردد به همان «دست نامرئی یا غیبی بازار» که اقتصاددانان لسهفر چون آدام اسمیت و دیگران تبیین کردهاند و نحوه گردش امور و آثار مترتبه را در یادداشتهای تخصصی در خصوص اقتصاد مقاوم یا مقاومسازی اقتصاد پیشتر در همین رسانه شرح دادهایم.
اقتصاد رانتی نفتخوار که از زمان کسب درآمدهای هنگفت نفتی، دولتها را نفتخور و مفتخور کرده، اقتصاد، سالم و محکمی نیست بلکه حالتی از اعتیاد شدید به نفت دارد. در این میان، فرصت برای نکبتسازان فراهم آمده که بگویند ملی تولید کردیم و طلبکار هم شوند و منت گذارند که به اقتصاد کشور کمک کردهاند. دولت هم زیرکانه عنوان شرکت خصوصی بدان شرکتهای کاملا دولتی متشکل از هیأت مدیرهای از افراد خاص دارای پست و سوابق دولتی بدهد تا معلوم شود تجاهل العارف در سطوح مدیریتی کشور بیداد میکند.
اگر مشروطه به جای ناسیونالیسم غلط تقلیدی و دولت-ملتسازی سادهسازی شده، به سمت درک فلسفه اقتصادی ترقی میرفت، وضع اینگونه نبود. چه در دوره رضاشاه یا محمدرضاشاه و یا دوران مصدق، اقتصاد دولتی بود و دولتی باقی ماند و دولتی ادامه یافت. در دوران سرنوشتساز ملی شدن نفت، ارزش تز مطرحشده «اقتصاد [ملی] بدون نفت» از سوی مصدق {یا بهتر بگوییم «اقتصاد بدون رانت»} بیش از تمام فرایند ملی شدن نفت و منابع دیگر ارزش و اولویت داشت که در حد حرف باقی ماند.
«نظارت و پاسخگویی» اصولی غیرقابل اغماض در ترقی و ساختن جامعه سالم است. به مصلحت نیست چشمپوشی از خطا و الگوی نادرست که فروگذاری، جایی در اصلاح امور یا رسیدگی به پروندههای تخلف در هیچ جامعه سالمی ندارد و هیچ پرونده بازی بنا به مصلحت مهر پایان رسیدگی و بایگانی نمیخورد.