چرا نظام اقتصادی ایران یک نظام لیبرال نیست؟
فرهاد قنبری
فعال حوزه رسانه
عدهای در دانشکدههای علوم سیاسی و جامعه شناسی یک چیز لقلقه زبانشان است و آن لیبرالیسم و نئولیبرالیسم است. این نئوچپهای هپروتی که کاری جز غر زدن نمیدانند و ظاهرا سوراخ دعا را هم خوب پیدا کردهاند، از کنکور تا رانتخواری و فرار مالیاتی را با چهار کلمه به نئولیبرالیسم میچسبانند و در نهایت با چهار فحش به خاتمی و روحانی و رفسنجانی سر و ته قضیه را هم میآورند.
اما فارغ از بازی شومنهای امثال اباذری و مجید حسینی و ... باید به خاطر داشت که در ایران چیزی به اسم لیبرال و نئولیبرال وجود ندارد.
۱- در لیبرالیسم تمام حوزههای اقتصادی به بخش خصوصی واگذار میشود، حال آنکه در ایران بخش عمده و پولساز اقتصادی اعم از رسانه، ورزش و هنر، بانک، انرژی و.. در قبضه دولتهاست.
۲- در نظامهای لیبرال غربی دولت به دریافت مالیات بر اساس درآمد حساسیت خاصی نشان میدهند و بخشها و افراد پردرآمد جامعه (ورزشکاران حرفهای، بازیگران سینما، خوانندگان موسیقی پاپ، شرکتها و کارخانهها و باشگاههای ورزشی، سلبریتیها و شومنها) گاهی تا پنجاه درصد درآمد خود را به صورت مالیات به دولت پرداخت میکنند. این در حالی است که در ایران بخش عمده فعالان حوزه اقتصادی در قالب نهادهای خاص از پرداخت مالیات معاف هستند و بسیاری از چهرههای ورزشی و معروف نه تنها مالیاتی پرداخت نمیکنند، بلکه حقوقهای نجومی خود را هم به صورت مستقیم و غیرمستقیم از دولت دریافت میکنند.
۳- اساس لیبرالیسم بر فردگرایی در حوزه اجتماعی استوار است. در جامعه ایران حدود آزادیهای فردی توسط حکومت مشخص میشود و افراد اجازه ندارند به برخی فعالیتهای اقتصادی (مانند راهاندازی بنگاه شرطبندی) بپردازند یا سبک زندگی متفاوت خود را وسیله امرار معاش و کسب درآمد قرار دهند.
۴- تئوریپردازان لیبرالیسم دولت را شر (هر چند لازم) میدانند و معتقدند برای کم کردن آفات این شر باید حوزه نفوذ آن در جامعه را کاهش داد. در مقابل در گفتمان حاکم در ایران، نظام سیاسی مقدس تلقی میشود و به حکومت به عنوان عطیهای الهی که قرار است دنیا و آخرت شهروندان را سامان ببخشد، نگاه میشود.
۵- در جوامع لیبرال غربی عمده منبع درآمد دولت مالیاتهایی است که از مردم گرفته میشود و دولتها از لحاظ اقتصادی وابسته به مردم هستند اما در ایران به واسطه منابع طبیعی مانند نفت و گاز، دولت رانتیر حاکم است و نه تنها نیازی به مالیات مردم ندارد، بلکه این مردم هستند که چشم به دستان دولت دوختهاند تا اندکی از درآمد خود را به آنها ببخشد.
۶- در اقتصادهای لیبرال، فرصتهای اقتصادی کاملا قابل رقابت است و کمپانیها و شرکتهای مختلف در رقابت با یکدیگر سعی میکنند کمیت و کیفیت کالای تولیدی خود را بالا ببرند و اینگونه به منافع اقتصادی خود دست یابند اما در ایران فرصت اقتصادی رقابتی وجود ندارد و در نهایت بخشهای اقتصادی مختلف بر اساس رفاقت و عواملی غیر اقتصادی به افراد و سازمانهای خاص واگذار میگردد.
۷- در نظام اقتصادی لیبرال سیاست خارجی و داخلی در چارچوب اقتصاد و جذب بیشتر سرمایه خارجی عمل می کند، اما در ایران اقتصاد است که تابعی از سیاست خارجی است و سیاست است که مرزهای فعالیت اقتصادی را مشخص میکند. نظام اقتصادی لیبرال به صورت شفاف سودمحور بوده و به این دلیل به برقراری رابطه با جهان حساسیت فراوانی دارد اما در اقتصاد ایران بسیاری از بنگاههای اقتصادی به صورت انحصاری، غیرشفاف و ضررده عمل میکنند.
۸- نظام اقتصادی لیبرال بر اساس یک نظام حقوقی و قضایی مستقل عمل میکند و دولتها حق دخالت در تعیین قیمتها یا دستکاری در شیوه فعالیت بنگاههای اقتصادی را ندارند اما در ایران دولت از قیمت خودرو تا بنزین و مرغ و تصویب قوانین آنی برای بورس را در ید اختیار خود دارد.
۹- در جوامع لیبرال غربی حکومت برآمده از طبقات اقتصادی مختلف به ویژه طبقه بورژوا است اما در ایران این طبقات اجتماعی به ویژه طبقه بالاست که برآمده از حکومتهاست. در جوامع غربی با کنار رفتن عصر فئودالیسم طبقه جدیدی به نام طبقه بورژوا به طور کاملا مستقل از دولت ایجاد شد که در شکلگیری نظام اقتصادی لیبرال نقش بسیار پررنگی را برعهده داشت اما در ایران طبقه سرمایهدار یا بالای مستقل هیچگاه وجود نداشته و این حکومتها بودهاند که طبقه سرمایهدار خود را تولید کردهاند.
پ.ن: لیبرالیسم اندیشه سیاسی و اقتصادی است که تاریخی بسیار طولانی با متفکران، نظریه پردازان و مدافعان برای خود دارد و نمیتوان با سرکاسه کردن وضعیت امروز ایران با مدلهای لیبرال و نئولیبرال و ریختن همه مشکلات و مفاسد اقتصادی و رانتها به پای لیبرالیسم از شناخت و تحلیل صحیح وضعیت کنونی طفره رفت.