ترکیه از جان کردها چه میخواهد؟
صلاحالدین خدیو
روزنامهنگار
با اعلام رسمی چاووش اوغلو وزیر خارجه ترکیه درباره عزم کشورش برای ازسرگیری روابط با دولت دمشق، معلوم شد که سوریه آخرین ایستگاه چرخش 180 درجهای سیاست خارجی ترکیه است.
با آشتی ترکیه و سوریه، سیاست خارجی ترکیه که یکی از عوامل ویرانی منطقه و کشتار صدها هزار نفر و تحولات مهمی چون اتحاد اعراب و اسرائیل بود، بی هیچ دستاوردی به نقطهای باز میگردد که در آوریل ۲۰۱۰ - قبل از حادثه کشتی ماوی- در آن قرار داشت.
اسرائیل، عربستان و امارات که رقبا و دشمنان منطقهای ترکیه بودند، اکنون به دوستان و متحدان مهم آن تیدیل شده و اردوغان به آسانی از خون خاشقچی و مسافران ماوی گذشت.
مصر، ارمنستان و یونان هم شاهد اقدامات مهمی به منظور تنشزدایی و بهبود روابط با آنکارا بودهاند.
ظاهرا کردها تنها بازیگرانی هستند که مشمول چرخش پیشگفته نشده و خصومت ترکیه علیه آنها تشدید شده است.
این امر این گمانه را تقویت میکند که اساسا یکی از اهداف ترکها از تحول فوق، مقابله دوچندان با هر گونه بروز و نمود مسأله کرد در خاورمیانه است.
به عنوان مثال ترکیه یکی از اصلیترین حامیان مخالفان بشار اسد و کارگردان اصلی براندازی آن بود.
اکنون پس از ویرانی کامل سوریه و جان باختن نیم میلیون نفر و آوارگی بیش از نیمی از جمعیت آن، ترکیه آشکارا هدف مذکور را کنار گذاشته و روی مقابله با دولت خودمختار کرد شمال شرق سوریه متمرکز شده است.
اینکە ترکیه با بشار اسد که ده سال او را شیطان مجسم میخواند و تل آویوی که آن را جنایتکار و قاتل مینامید، حاضر به آشتی شود، ولی با کردها نه، نمایانگر قسمی واقعگرایی بیرحمانه است که پای در هیچ اخلاق و آرمانی ندارد.
تضاد آشتیناپذیر ترکیه با کردها، در هر کجای جهان به سرشت بیمار جمهوری ترکیه و الگوی ملتسازی آن در دوره گذار از امپراتوری به دولت- ملت بر می گردد. بخشی از این آشتی ناپذیری هم در شخصیت و روانشناسی خاص اردوغان ریشه دارد.
ترکیه در حالی که در یک سده گذشته از ادغام دمکراتیک اقلیت بزرگ کرد درمانده است، همزمان با هرگونه تلاش کردهای دیگر کشورها برای نیل به درجاتی از استقلال و خودمختاری مخالفتی سرسختانه میورزد.
سیاست ترکیه در این زمینه مشابه سیاست انحصار اتمی اسرائیل است: تل آویو در حالی که خود مجهز به سلاح هستهای است، با تلاش دیگر کشورهای منطقه برای برخورداری از توانایی هستهای مخالفت میکند. بهانه هم خوانشی استثناگرایانه از امنیت ملی خود است.
آنکارا پس از دو حمله وسیع به کردهای سوریه که به اشغال بخشهای بزرگی از سرزمینشان انجامید، در آرزوی سومین حمله است.
در حالی که کردهای سوری که ستون فقرات مبارزه علیه داعش هستند، تاکنون در حرف و عمل کوچکترین تهدیدی متوجه همسایه بزرگ خود نکردهاند، "کردهراسی" شیزوفرنیک آنکارا چه دلیلی دارد؟
پاسخ روشن است! بیماری ساختاری جمهوری ترکیه و تفسیر استثناگرایانه از امنیت وجودی آن.
تفسیر مضیق ترکها از امنیت ملی و یکجانبهگرایی آنها در تعریف حوزه نفوذ و عمق استراتژیک، اما نافی این حقیقت مهم نیست:
مساله کردها دو راه حل بیشتر ندارد: ادغام دمکراتیک یا جدایی!
به عبارت دیگر برای کاهش تمایل آنها به تشکیل ساختارهای مجزا، لازم است از حقوق شهروندی کامل و برابری راستین برخوردار و در دولت- ملتهای موجود، صاحبخانه شوند.
اما وقتی این سیاست در دولت - ملتهای علیل و مریض کنونی جواب ندهد، طبعا تمایل به بدیلهای تازه افزایش مییابد.
در خاورمیانه کنونی که کردهای سوریه و عراق به حدی از خودمختاری مورد پذیرش جامعه جهانی دست یافتهاند، سیاست سرسختانه ترکیه درست مانند سیاست اشغالگری اسرائیل، تنها به تداوم بحران و ماندن خاورمیانه در گرداب کمک میکند.
اگر قرار بود با پهپادهای بیرقدار و قتل هدفمند کردها- یحتمل با همکاری اطلاعاتی اسرائیل - مساله کرد دفن شود، میبایست خیلی پیشتر این اتفاق میافتاد: زمانی که جنگندههای F16 ترکیه و سوخو و میگهای عراقی وجب به وجب کوهستان را شخم میزدند و پیاده نظام و لشکرهای زرهی مجهز به توپخانه شیمیایی، از پی آنها روان میشدند.
ترکیه حتی اگر مسلح به بمب اتم هم شود، نمیتواند چالش کردها را پشت سر بگذارد و ناچار روزی دنده عقب به همان دوراهی بر میگردد: ادغام دمکراتیک یا جدایی خواهی!
واضح است که سرسختی لجوجانه آنکارا درباره کردها، سرنوشتی بهتر از توبهخواهی و پوزشطلبی در سیاست خارجی یک دهه اخیر نمییابد.
کردهای سوری که اینک بیش از پیش هدف قتلهای هدفمند پهپادهای ترکی قرار گرفتهاند، بز بلاگردان نیستند. توازن وحشتی که میان اسرائیل با حزب الله و حماس برقرار است، اینجا هم قابلیت تحقق دارد و دست ترکیه تا ابد دراز نیست.
افزایش میزان بازدارندگی در سطوح مختلف سیاسی و نظامی از جمله کاهش همکاری در مبارزه با داعش، میتواند در دستور کار قرار گیرد.