سیل و مسؤولیت منابع طبیعی و آبخیزداری
بابک ابراهیمی
استاد دانشگاه
طبیعت را طبیعت جرم منگار
گناهِ ما چو سستی بود در کار
چنین نعمت به کفرِ ماست نقمت
تو دان دین را خردورزی به کردار
آبخوانداری و آبخیزداری مجموعه اقدامات و عملیاتی پیشگیرانه و مهارکننده هستند که با کنترل و بهرهبرداری از روانآبها و سیلابها در بخشهای مختلف حوزههای آبریز و آبخیز میتواند با جلوگیری و کاهش خسارات طغیان آبها و سیل، تهدید را به فرصت تبدیل کند تا سوءمدیریت ما به نعمت الهی معنای بلا و مصیبت و نقمت ندهد و از طرفی فلات متهم و محکوم به کمآبی را - که اعلام میشود وارد دوره یا دورههای خشکسالی شده- از کمآبی و خشکی و تنشهای متنوع اکولوژیکی، قومی، اجتماعی و تبعات سیاسی نجات دهد.
آبخوانداری و آبخیزداری و احیای قناتها، بهترین و علمیترین روش مدیریت پایدار منابع آب در نظر گرفته میشوند و امروزه بیش از سدسازی و اقدامات دیگر با توجه به وجود خشکسالی از یک سو با تنشها و تبعات مختلف فوقالذکر؛ و از سوی دیگر بروز سیلابها و روانابها در کشور، ضرورت آبخیزداری و آبخوانداری حیاتی میشود. این مکشوف جدیدی نیست و در طی سالها در کشور سازمانی با مسؤولیت مدیریت منابع طبیعی و آبخیزداری کشور فعالیت کرده است، یعنی به سازمان جنگلها و مراتع، در دهههای اخیر معاونت آبخیزداری نیز افزوده شده است و حتی به دستور رهبر نظام، از سالها پیش بودجه کلانی از صندوق توسعه ملی برای توسعه فعالیتهای آبخیزداری تخصیص یافته است که حتی به صورت پروژهای تحت عنوان مدیریت جامع آبخیزداری Integrated Watershed Management (IWM) تعریف شده است. بیتردید اقدامات زیادی هم در این خصوص صورت گرفته است ولی با این حال به نتیجه مطلوب نیانجامیده است. چرا؟ چند مسأله باید مدنظر کاشفان حقیقت قرار گیرد:
نخست، حجم اقدامات انجام گرفته در طول زمان و تناسب آن با بودجه تخصیص یافته.
دوم، مدیریت اصلی هماهنگکننده بخشهای مختلف منابع طبیعی و آبخیزداری کشور از آن رو که عملیات آبخوانداری و آبخیزداری نیاز به تقویت پوششهای گیاهی اعم از جنگل و مرتع در مناطق بالادست حوزههای آبخیز دارد.
سوم، تعامل میان استانداران و رؤسای سازمانهای تخصصی مسؤول که طرفین در فرایند تعامل و همکاری تا چه میزان بر حیاتی بودن اقدامات آبخیزداری واقف بوده و در دستور جدی کار داشتهاند؟
موضوع تعامل دیگری بین رؤسای سازمان و نمایندگان در انتخاب مدیران کل منابع طبیعی و آبخیزداری استانها و نقض روح و اصول مصرحه قانون اساسی در انتصابات نیز باید زیر ذرهبین دستگاههای نظارتی و امنیتی در جستجوی حقیقت و کشف تخلف و تقصیر و .. برود.
روایات متضاد کمآبی و خشکسالی در کنار سیل، همانند «قسم یادشده در کنار شواهد آشکار نفی همان قسم غلاظ و شداد» انسان را متحیر میکند. در همین رابطه، پیشتر در همین روزنامه در روزهای سیاه کرونایی در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۰ در یادداشت علمی و همیشه معتبر «جنگلها، مادر چشمههای زیرزمینی» به قلم دکتر سعید مسیحا، استاد دانشگاه دقیقأ نسبت به این خطرات پیش رو هشدار دلسوزانه داده شد و راهکار هم پیشنهاد شد که اگر مورد عنایت رؤسای وقت سازمانهای مسؤول قرار میگرفت چه بسا از فاجعه سیاه امروز کاسته میشد. در بخشی از آن یادداشت چنین آمده است:
«در صورت تخریب و از بین رفتن جنگلها، خاک مرغوب نیز به تدریج با فرسایش بهواسطه بارش نزولات آسمانی و جریان رودخانهها از بین خواهد رفت. طبق آمارهای ایران، سالانه ۲.۵ میلیارد تن خاک مرغوب که قابلیت استفاده در جنگلکاری و بخشی هم در کشاورزی دارند، به روش طبیعی فوق دچار فرسایش شده از بین میروند. این در حالیست که برای تولید یک سانتیمتر لایه خاک مرغوب طبق نظر بهروز دانشمندان نیاز به سه هزار سال زمان است و نه هفتصد تا هزار سال. این خاک به صورت طبیعی از تبدیل سنگها بر اثر تجزیه و فعل و انفعالات طبیعت تولید میشوند. جنگلها نگهدارنده خاک مرغوب میباشند، بهواسطه اینکه تاج درختان مانع برخورد شدید باران با خاک و شستن آن میگردند و بدین ترتیب از بههم پیوستن آبهای جاری و سیلابها و به راه افتادن سیل بزرگ جلوگیری میکنند و در نتیجه آب به تدریج در دل خاک نفوذ کرده و با فرو رفتن در عمق زمین چشمههای زیرزمینی را تشکیل میدهند. چمنها نیز چنین نقشی را ایفا میکنند؛ بدینصورت که بارشها و آبها را به تدریج در دل خاک نفوذ میدهند و به تشکیل چشمههای زیرزمینی کمک مینمایند که بعدها پس از تصفیه شدن در خلال صافیهای باستانی و فاقد آلودگی زیرزمینی، در سرازیریها از دل زمین بهصورت چشمه زلال آشامیدنی و قابل شرب انسان میجوشند. با این فرایند طبیعی در دل طبیعت سالم، نزول رحمت الهی به جای آنکه بلا و نقمت شود، همچنان بهصورت نعمت الهی برای انسان ذخیره میگردد».
متخصص برجسته، مشاور دلسوز و حتی مدیر توانمند در ایران داریم، سازمانهای متعدد آب، منابع طبیعی، شهرداری و … در مدیریت اراضی طبیعی تا قنوات و نهرها و جویهای شهری و حومه همکاری دارند، اما چرا حاصل مطلوب نیست؟
فارغ از همکاریهایی که در صورت سوءمدیریت و سیاستگذاری غلط ممکن است به تداخلها و تقابلهای فاجعهبار بیانجامد، باید در سوابق سازمان تحقیق کرد. معمولأ در دورههای اخیر ترکیبی از مدیران ناکارآمد (به استناد آمار و ارقام و جمعبندی وزارتخانه) یا فاسد (به استناد اتهامات وارده و محکومیتها پس از بازداشت توسط دستگاهها و قوه مسؤول) سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور را تضعیف کرده است. جالب آنکه هر گاه در جلسات یا طرق دیگر به این مدیران تذکر میدادیم و از روی غرور و با «مدیر تراز نظام» جا زدن خود از پاسخگویی و تغییر روش خودداری میکردند، کوتاه مدتی بعد از پست خود سقوط میکردند.
گرگ درَد جامهی یوسف تا جمعِ حسودانست
فقر خَرَد گندمِ ما عمری تا خواجه را خوانست
«گاو خورَد فربهتر از خود»بدان معنیاش آنست:
سیل بَرَد خانهی ما با خود و خواجه حیرانست
با این تجربیات، به نظر میآید علاوه بر اعمال نظارت بالاتر قوی بر عملکرد سازمانهای مذکور، وجدان بالای قوی و تشخیص و تمییز مسؤولان و چند عامل دیگر کلید موفقیت است: امروز دیگر حتمأ تغییر استراتژیهای دست کم سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور برای تحقق اهداف محوله یک «باید» است.
همین «باید»ها متکی به شرع و عقل، دنیا و آخرت انسان را تضمین میکنند تا در روز قیامت مسؤول نابودی خانه و خانواده مردم در سیل قلمداد نشویم. آیا مگر خداوند دانای مطلق نیست و نمیتواند تأثیر کار ما را بر امور دیگر تشخیص دهد؟ امور دقیق دنیا که به آخرت مرتبطند شوخیبردار نیستند، از این رو؛ یک «باید» دیگر رئیس جدید سازمان، هوشیاری در قبال عناصری «دو رو» هستند که در جهت کسب امتیاز خود را با جار و جنجال و غوغا دلسوز منابع طبیعی جا میزنند ولی به محض کسب پست و تثبیت وضعیت از طریق غوغاسالاری، در جهت کسب منافع شخصی تلاش میکنند و حتی منافع ملی و مسؤولیتهای سازمانی را بیسروصدا و در کسوت دوست، قربانی منافع خود میکنند. نکته تأسفبار و خطرناک، تلاش این افراد برای نفوذ در راهبرد سازمانی است با معرفی خود به عنوان استاد استراتژی که حقیقتأ خطر بزرگتری برای کشور هستند. هر نوع استراتژی غلط فاجعهبار است. بدیهیست عناصر چاپلوس نیز باید از تمام مسؤولیتهاپاکسازی شوند. عناصر دورو یا چاپلوس فاقد شایستگی و صلاحیتهای مدیریتی برای هرگونه مسؤولیتی هستند.
بایدها و شایدهای دیگری نیز باید و شاید ...
تارِ شعرم را ز پودِ پند جانی دادهام
جانِ هر انسانِ شعرم را جهانی دادهام
«زان حراره کهنهی نوبخت بر اوتار زن☆»
در سماعِ جان به کف جان و جوانی دادهام
☆تکمصرع از مولوی